بانک توسعه تعاون بانک ملی
روزنامه نوآوران - 1403/02/25
شماره 2468 - تاریخ 1403/02/25
آخرین اخبار
فراهم بودن امکان ثبت درخواست ارز حجاج از طریق پیامرسان بله
فراهم بودن امکان ثبت درخواست ارز حجاج از طریق پیامرسان بله
برگزاری دومین نشست علمی سراسری تحول دیجیتال بانك صنعت و معدن
برگزاری دومین نشست علمی سراسری تحول دیجیتال بانك صنعت و معدن
تمدید «جشنواره باران» بانک کشاورزی
تمدید «جشنواره باران» بانک کشاورزی
روابط بازنشستگان و بانک تعمیق شود/ ضرورت ارتقای خدمات رفاهی به همکاران شاغل و بازنشسته
روابط بازنشستگان و بانک تعمیق شود/ ضرورت ارتقای خدمات رفاهی به همکاران شاغل و بازنشسته
تامین مالی ساخت ۱۷هزار و ۷۱۴ واحد مسکونی نهضت ملی/ تاکید بر تسریع در تکمیل و تحویل پروژه های مسکن مهر به متقاضیان
تامین مالی ساخت ۱۷هزار و ۷۱۴ واحد مسکونی نهضت ملی/ تاکید بر تسریع در تکمیل و تحویل پروژه های مسکن مهر به متقاضیان
دریافت تسهیلات قرض‌الحسنه ۳۰۰ میلیون تومانی اشخاص حقیقی و ۷۵۰ میلیون تومانی اشخاص حقوقی در «طرح ثمر» بانک مسکن
دریافت تسهیلات قرض‌الحسنه ۳۰۰ میلیون تومانی اشخاص حقیقی و ۷۵۰ میلیون تومانی اشخاص حقوقی در «طرح ثمر» بانک مسکن
حس خوب همگرایی؛ پیوند تجربه‌ها از دیروز تا فردا
حس خوب همگرایی؛ پیوند تجربه‌ها از دیروز تا فردا
رشد 81 درصدی پرداخت تسهیلات خانوار در بانک ها و موسسات اعتباری خصوصی
رشد 81 درصدی پرداخت تسهیلات خانوار در بانک ها و موسسات اعتباری خصوصی
استراتژی‌های ۱۴۰۳ بانک کارآفرین ابلاغ شد
استراتژی‌های ۱۴۰۳ بانک کارآفرین ابلاغ شد
تقدیر معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده از عملکرد بانک سینا در اعطای وام ازدواج و فرزندآوری
تقدیر معاون رئیس‌جمهور در امور زنان و خانواده از عملکرد بانک سینا در اعطای وام ازدواج و فرزندآوری
گسترش دامنه خدمت رسانی بانک شهر به فعالان صنعت نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی
گسترش دامنه خدمت رسانی بانک شهر به فعالان صنعت نفت، گاز، پالایش و پتروشیمی
نگاه بانک شهر به مدیریت شهری، تخصصی و حمایتی است
نگاه بانک شهر به مدیریت شهری، تخصصی و حمایتی است
خط ریسندگی شرکت گلرنگ فرش بیدگل با حمایت مالی بانک توسعه صادرات ایران افتتاح شد
خط ریسندگی شرکت گلرنگ فرش بیدگل با حمایت مالی بانک توسعه صادرات ایران افتتاح شد
تحکیم و توسعه روابط بانک ملت و شرکت های بزرگ حوزه انرژی
تحکیم و توسعه روابط بانک ملت و شرکت های بزرگ حوزه انرژی
دیدارهای مدیرعامل بانک تجارت با مدیران ارشد صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایش
دیدارهای مدیرعامل بانک تجارت با مدیران ارشد صنعت نفت، گاز، پتروشیمی و پالایش
سفر استانی مدیران ارشد بانک ایران زمین به هرمزگان
سفر استانی مدیران ارشد بانک ایران زمین به هرمزگان
اطلاعیه بانک سرمایه در خصوص تغییر مشخصات شعبه بروجرد
اطلاعیه بانک سرمایه در خصوص تغییر مشخصات شعبه بروجرد
پرچم ملل را سربلند نگه داریم
پرچم ملل را سربلند نگه داریم
روح الله علیپور یزدی به عنوان سرپرست بیمه تعاون معرفی شد
روح الله علیپور یزدی به عنوان سرپرست بیمه تعاون معرفی شد
با حضور دکتر اسکندری از فناورکارت ارتباط فردا رونمایی شد
با حضور دکتر اسکندری از فناورکارت ارتباط فردا رونمایی شد
امضای تفاهم‌نامه بانک صادرات ایران با تاپیکو
امضای تفاهم‌نامه بانک صادرات ایران با تاپیکو
خیز بازارساز برای هدف 57 و 55 تومانی دلار
خیز بازارساز برای هدف 57 و 55 تومانی دلار
حضور فعال کارشناسان بانک توسعه صادرات ایران در نمایشگاه صنعت نفت، گاز، پتروشیمی
حضور فعال کارشناسان بانک توسعه صادرات ایران در نمایشگاه صنعت نفت، گاز، پتروشیمی
نشست مدیرعامل با همکاران شعبه کاشان
نشست مدیرعامل با همکاران شعبه کاشان
نسبت کفایت سرمایه بانک توسعه تعاون 6.6 درصد است
نسبت کفایت سرمایه بانک توسعه تعاون 6.6 درصد است
رشد 81 درصدی پرداخت تسهیلات خانوار در بانک‌ها و موسسات اعتباری خصوصی
رشد 81 درصدی پرداخت تسهیلات خانوار در بانک‌ها و موسسات اعتباری خصوصی
رشد 81 درصدی پرداخت تسهیلات خانوار در بانک‌ها و موسسات اعتباری خصوصی
رشد 81 درصدی پرداخت تسهیلات خانوار در بانک‌ها و موسسات اعتباری خصوصی
1.8 میلیارد دلار؛ ارزش طرح های تکمیل و افتتاح شده معدن و صنایع معدنی
واژه رئیس در پلیس آگاهی
فیلم مستند "داوج پارادیزو" نگاهی به زندگی شخصی و حرفه‌ای جواد علیزاده دارد
فیلم کوتاه " لابیرنت" از درام جنایی می گوید که هدفش غوطه وری و سردرگمی نسل جدید است
اهتزاز پرچم متبرک به نام امام رضا(ع) در یادمان شهدای ۱۵ خرداد، منطقه۱۵
منطقه ۱۵ در مسیر توسعه با محوریت توزیع متوازن خدمت و عدالت
منطقه ۱۵ در مسیر توسعه با محوریت توزیع متوازن خدمت و عدالت
جایگاه امروز جمهوری اسلامی ایران در جهان مدیون خون شهدا است
مبارزه با بیماری قارچی سفیدک در قطعات شمشادکاری شده منطقه 17
غربالگری هزار و ۹۰۰ مسافر شهر زیرزمینی
ساخت ١٦ واحد منهول در‌مسیر٢٠٠٠ متری کانال شهرداری| ازچهار راه مولوی تا خیابان شوش در خط لایروبی، رسوب‌زدایی و منهول سازی قرار گرفت
جشن روز دختر در قالب پویش " آینده شبیه توست " در منطقه ۱۲ برگزار شد
ارتقا کمی و کیفی روشنایی پایانه‌های حمل و نقل عمومی منطقه ۲۲
پاکسازی زمین های رها شده غرب منطقه۲۲
نامگذاری یک خیابان در منطقه 13 به نام شهید پرستار «فرحناز حسنی آذر»
بهبود نگهداشت بوستان ها و تفرجگاه ها به منظور ارتقای خدمت رسانی به شهروندان
تردد زائران به امام زاده سه برادران منطقه 19 تسهیل شد
تأکید بر توسعه زیرساخت های ورزش شهروندی در مناطق جنوبی پایتخت
کاهش11طبقه مازاد غیر مجاز به مساحت 2 هزار و 500 متر مربع در منطقه 19
جدیت شهرداری منطقه٦ تهران درطرح ساماندهی آسیب‌های اجتماعی و پدیده زباله‌گردی
اجرای بیش از ۳۰ کیلومتر خط کشی در یکی از محورهای انتخابی طرح تحول خدمت
بهره مندی بیش از ۲ هزار و ۸۰۰ شهروند در منطقه ۲۱ از خدمات ایستگاه های سلامت محور در هفته سلامت
اجرای بیش از ۳۹۰ هزار مترمربع عمليات به زراعی در بوستان ها و فضای سبز منطقه ۲۱
آیا وقت آن نرسیده است که شریان‌های حیاتی رژیم جنایتکار صهیونیستی قطع شود؟
کد خبر: 173932 | تاریخ : ۱۳۹۷/۷/۴ - 14:41
سرنوشت هولناک پیرمردی که با کلاغ ها حرف می زد

سرنوشت هولناک پیرمردی که با کلاغ ها حرف می زد

وقتی برای اولین بار پیرمردی رو توی پارک جنگلی نزدیک خونه‌مون دیدم که به کلاغ‌ها غذا می‌داد، خیلی تعجب کردم. کلاغ‌ها ازش نمی‌ترسیدن و دورش حلقه زده بودن. پیرمرد بلند، بلند، باهاشون حرف می‌زد و با دست بهشون غذا می‌داد. وقتی خواستم نزدیک‌تر برم، سرم داد کشید و گفت: جلوتر نیا، پرنده‌های من زیاد از غریبه‌ها خوششون نمیاد. همون لحظه دستاش رو باز کرد و دو سه مرتبه جمله‌ای رو تکرار کرد، که انگار به زبون دیگه‌ای بود که من نمی‌شناختم.

نوآوران آنلاین-آرمین در ادامه گفت: کلاغ‌ها شروع کردن به سر و صدا کردن و دونه، دونه به هوا پریدن و در عرض چند ثانیه، دیگه حتی یک کلاغ هم اونجا نبود. از اینکه کلاغ‌ها حرف پیرمرد رو می‌فهمیدن، تعجب کرده بودم. بعد از اینکه کلاغ‌ها از ما دور شدن، پیرمرد آروم اومد سمت من و بی‌مقدمه از من پرسید: شغلت چیه؟ کمی از سوالی که پرسیده بود جا خوردم. با خودم فکر کردم که احتمالاً عقل درست و حسابی نداره. به هر حال جواب دادم: برای نشریه‌ای داستان کوتاه می‌نویسم، ‌چطور؟

چند ثانیه‌ای به صورتم خیره شد و گفت: خوبه، کلاغ‌های من از داستان خوششون میاد، می‌خوای باهاشون رابطه برقرار کنی؟ گفتم: آره، برام جالبه، ولی باور اینکه بتونن زبون آدم‌ها رو بفهمن برام سخته. با حالت بی‌تفاوت و سردی نگاهم کرد و پرسید: می‌خوای یا نه؟ جواب دادم: خب گفتم که، برام جالبه. پرید وسط حرفم و گفت: فردا ساعت شش و شش دقیقه صبح همینجا باش، کلاغ‌ها عاشق شنیدن حرف‌های عجیبن. دیگه چیزی نگفت و بدون خداحافظی از اونجا دور شد.

فردای اون روز، رأس همون ساعتی که گفته بود، توی محل قرار حاضر شدم. ولی نه خبری از پیرمرد بود و نه خبری از کلاغ‌ها. زیاد نمی‌تونستم صبر کنم و باید می‌رفتم سر کار. ده دقیقه‌ای منتظر موندم، ولی خبری نشد. همون لحظه از پشتم، صدایی شنیدم. سرم رو که برگردوندم،‌ ضربه شدیدی به صورتم خورد و پرت شدم روی زمین. پیرمرد با چوب بزرگی بالای سرم ایستاده بود. خواستم، بلند شم که ضربه شدیدتری به سرم خورد و دیگه چیزی نفهمیدم. وقتی چشمام رو باز کردم، روی زمین نشسته بودم و به دیوار نمناکی تکیه داده بودم. دست‌ها و پاهام با طناب بسته شده بود و به سختی می‌تونستم خودم رو تکون بدم. اطرافم پر بود از کلاغ‌های سیاه و بزرگی که به چشمام زل زده بودن و از خودشون سر و صداهای عجیبی درمی‌آوردن. فضای اتاق شبیه آب انبار قدیمی و متروکه‌ای بود که با چندتا شمع روشن شده بود. کمی اونطرف‌تر پیرمرد رو دیدم. ازش پرسیدم: چرا داری با من اینکار رو می‌کنی؟ با اشاره دست بهم فهموند که باید سکوت کنم و خیلی آروم بهم گفت: می‌تونی داستانت رو از همین الان شروع کنی، چون اگه این کار رو نکنی، بهشون می‌گم تیکه تیکت کنن. مثل اون؛ و با دست به اسکلتی اشاره کرد که اونطرف‌تر روی زمین افتاده بود. بدجوری ترسیده بودم و نفسم در نمی‌اومد. پیرمرد دیوانه‌تر از اونی بود که فکرش رو می‌کردم. باید هر جوری بود، براش نقش بازی می‌کردم و وانمود می‌کردم که حرفاش رو جدی می‌گیرم و گرنه معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آورد. این بود که رو بهش کردم و گفتم: این باعث افتخار منه که با شما و پرنده‌های قشنگتون آشنا شدم و از بین هزاران نویسنده، این منم که برای کلاغ‌های شما داستان می‌گم، امیدوارم هیچ وقت این لطف رو از من دریغ نکنین.

بدون مقدمه شروع کردم به داستان گفتن. پیرمرد به صورت عجیبی نگاهم می‌کرد، انگار اون هم از نوع حرف زدن و رفتار من تعجب کرده بود. ولی عجیب‌تر از هر چیز این بود که می‌دیدم کلاغ‌ها واقعاً با داستانی که می‌گفتم رابطه برقرار می‌کنن. به هیچ عنوان از پیرمرد نمی‌خواستم تا دست و پام رو باز کنه، قصدم این بود که بیش از حد اطمینانش رو جلب کنم. تقریباً چهار روز بود که اونجا بودم و هر روز دو بار برای کلاغ‌ها داستان می‌گفتم. جوری شده بود که کلاغ‌ها حتی روی شونه‌های من هم نشستن. به صورت شدیدی به نوع حرف زدن و نگاه کردن من وابسته شده بودن. یک روز که از پیرمرد خواستم تا طناب‌ها رو از دست و پام باز کنه، با چوب افتاد به جونم و مدام فریاد می‌کشید که تو هم دروغگویی و باید بمیری و ضربه‌های شدیدی به سر و صورتم می‌زد که یکدفعه کلاغ‌ها شروع کردن به قارقار کردن و اینطرف و اونطرف پریدن و بعد از چند ثانیه همه‌شون حمله‌ور شدن به سمت پیرمرد. من که ضربه‌های شدیدی به سر و صورتم خورده بود، با چشم‌های بسته روی زمین افتاده بودم و فقط صدای کلاغ‌ها و فریادهای دلخراش پیرمرد رو می‌شنیدم.

نمی‌دونم چقدر گذشته بود که به زور چشم‌هام رو باز کردم، بدن بی‌جون پیرمرد، افتاده بود روی زمین و کلاغ‌ها روش نشسته بودن. تقریباً هیچ چیز از پیرمرد باقی نمونده بود. باورش برام آسون نبود ولی کلاغ‌ها طناب دور دست و پای من رو هم پاره کرده بودن. بدنم خشک شده بود، به سختی می‌تونستم از جام بلند شم. ولی به هر زحمتی بود، این کار رو کردم و با سرعت از پله‌های آب انبار بالا رفتم و خودم رو به فضای باز رسوندم. دریچه آب انبار درست توی همون پارک جنگلی نزدیک خونه من بود. از اون موقع درباره ماجرایی که برام اتفاق افتاده بود ‌با کسی صحبتی نکردم، و الان چند سالی می‌شه که روزی دو مرتبه به آب‌انبار می‌رم و برای کلاغ‌های اونجا غذا می‌برم و داستان‌های جدیدم رو براشون می‌خونم.

کانال تلگرام

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.