بانک توسعه تعاون بانک ملی
روزنامه نوآوران - 1403/02/12
شماره 2460 - تاریخ 1403/02/12
آخرین اخبار
شناسایی و پلمپ۲ خانه پلاک قرمز در ناحیه۱ منطقه۶
اجرای طرح ضربتی پاکسازی و جمع‌آوری بساط گستران محور هفت تیر
زمین پاک ، شهروند مسئول
اجرای طرح کوچه به کوچه در معابر ناحیه۷
مناسب سازی و بهسازی ۹۶ نقطه از معابر جهت معلولین و سالمندان در منطقه ۲۱
بررسی فعالیت های سال ۱۴۰۲ شهرداری منطقه ۲۱ در حوزه زنان
تداوم برگزاری جلسات پیگیری وضعیت نگهداشت بوستانها در منطقه ۴
تقدیر و قدردانی از همکاری اعضای دوام محلات ۲۰ گانه منطقه ۴ در هفته سلامت
درخواست تسهیلات طرح پذیرنده ملی هم آنلاین شد
درخواست تسهیلات طرح پذیرنده ملی هم آنلاین شد
مدیرعامل بانک ملی ایران با پیامی «روز معلم» را تبریک گفت
مدیرعامل بانک ملی ایران با پیامی «روز معلم» را تبریک گفت
برگزاری جلسه بررسی ۳۱ پروژه شاخص شهرداری منطقه ۴ در طرح ویژه کوک چهارم
امضای بیش از ۵۷ درصد از کل تعهدات پرداخت تسهیلات نهضت ملی مسکن در بانک مسکن
امضای بیش از ۵۷ درصد از کل تعهدات پرداخت تسهیلات نهضت ملی مسکن در بانک مسکن
مدیرعامل بانک در سومین نشست صمیمی با معاونان ادارات ستادی: بین منافع پست بانک ایران و کارکنان بانک مرزی وجود ندارد
مدیرعامل بانک در سومین نشست صمیمی با معاونان ادارات ستادی: بین منافع پست بانک ایران و کارکنان بانک مرزی وجود ندارد
سرویس‌دهی در خط ۵ مترو به حالت عادی بازگشت
دیدار دکتر بهزاد شیری مدیر عامل پست بانک ایران با کارکنان شرکتی مستقر در ستاد بانک
دیدار دکتر بهزاد شیری مدیر عامل پست بانک ایران با کارکنان شرکتی مستقر در ستاد بانک
توجه به حوزه‌های نوآورانه در صنعت بانکداری در صدر برنامه‌های بانک سینا قرار دارد
توجه به حوزه‌های نوآورانه در صنعت بانکداری در صدر برنامه‌های بانک سینا قرار دارد
بازدید شهردار منطقه ۱۶ از ساختمان مرکز جامعه پذیری
چک‌های ۱ میلیارد ریالی به دست برندگان وین‌کارت رسید
چک‌های ۱ میلیارد ریالی به دست برندگان وین‌کارت رسید
بانک شهر استفاده از ریال دیجیتال برای پرداخت های خرد شهری را عملیاتی می کند
بانک شهر استفاده از ریال دیجیتال برای پرداخت های خرد شهری را عملیاتی می کند
برگزاری مراسم تکریم از پاکبانان مناطق ۳ و ۶ پایتخت به مناسبت روز کارگر
عملیات بهسازی و ایمن سازی خیابان راجیان انجام شد
تحقق ۶۶ درصدی سهمیه بانک دی در قانون جهش تولید مسکن
تحقق ۶۶ درصدی سهمیه بانک دی در قانون جهش تولید مسکن
کودکان منطقه2 به طرح نوماند پیوستند
پرداخت بیش از ۲۲۷ میلیارد ریال وام قرض الحسنه ازدواج و فرزندآوری
پرداخت بیش از ۲۲۷ میلیارد ریال وام قرض الحسنه ازدواج و فرزندآوری
ارتقای ایمنی بزرگراه یادگار امام (ره) با جایگزینی نیوجرسی به جای گاردریل
پیام تبریک مدیرعامل بانک آینده به مناسبت روز معلم
پیام تبریک مدیرعامل بانک آینده به مناسبت روز معلم
تقدیر مدیرعامل بانک قرض‌الحسنه مهر ایران از عملکرد شعب استان تهران
تقدیر مدیرعامل بانک قرض‌الحسنه مهر ایران از عملکرد شعب استان تهران
شعبه استهبان بانک قرض‌الحسنه مهر ایران در استان فارس افتتاح شد
شعبه استهبان بانک قرض‌الحسنه مهر ایران در استان فارس افتتاح شد
اجرای پوشاننده جداره ها و المان های نواحی شش گانه منطقه ۱۲
تمجید مدیرکل دادگستری استان فارس از عملکرد بانک قرض‌الحسنه مهر ایران
تمجید مدیرکل دادگستری استان فارس از عملکرد بانک قرض‌الحسنه مهر ایران
جدیدترین تمهیدات بانک صادرات ایران برای پشتیبانی از دانش‌بنیان‌ها اعلام شد
جدیدترین تمهیدات بانک صادرات ایران برای پشتیبانی از دانش‌بنیان‌ها اعلام شد
ادای احترام و گلباران محل شهادت استاد مطهری در منطقه ۱۲
تونل نوری ثابت در منطقه 17افتتاح شد
اجرای عملیات گاردکوبی در بزرگراه شهید چراغی
میزبانی از یک هزار بانوی تهرانی در بوستان ریحانه چیتگر
ساماندهی و به‌زراعی درختان در سایت نگهداری حیات وحش چیتگر
افتتاح سایت پرنده‌نگری در شمال‌غربی پایتخت
فولاد مباركه بزرگترین صادركننده غیرنفتی و اولین صادركننده در زنجیره صنایع معدنی در سال 1402
فولاد مباركه بزرگترین صادركننده غیرنفتی و اولین صادركننده در زنجیره صنایع معدنی در سال 1402
كارگران؛ پیشرانان شریف جبهه جهاد اقتصادی
كارگران؛ پیشرانان شریف جبهه جهاد اقتصادی
كارگران؛ پیشرانان شریف جبهه جهاد اقتصادی
«قدردان‌تان هستم»
«قدردان‌تان هستم»
از فولاد هرمزگان به عنوان واحد نمونه کارفرمایی تقدیر شد
از فولاد هرمزگان به عنوان واحد نمونه کارفرمایی تقدیر شد
تجلیل بنیاد ملی نخبگان از مدیرعامل فولاد هرمزگان
تجلیل بنیاد ملی نخبگان از مدیرعامل فولاد هرمزگان
پیام تبریک مدیرعامل شرکت فولاد هرمزگان به مناسبت روز جهانی کار و کارگر؛ منویات مقام معظم رهبری سرلوحه کار در فولاد هرمزگان
پیام تبریک مدیرعامل شرکت فولاد هرمزگان به مناسبت روز جهانی کار و کارگر؛ منویات مقام معظم رهبری سرلوحه کار در فولاد هرمزگان
برگزاری اجتماع بزرگ شهادت امام جعفر صادق (ع) در منطقه 13
اصلاح چهره پایتخت با تداوم طرح ساماندهی فوریت‌های آسیب‌های اجتماعی
۸۳ مصوبه ارمغان بازدید دوره ای برای رفع مشکلات محلی منطقه ۱۵
افزایش نظارت نواحی بر کیفیت خدمت رسانی و نگهداشت شهر
ملاقات با المپیک در نمایشگاه سامسونگ
شبهای بوستان شقایق منطقه 19 با تعویض ۲۸۵ پروژکتور در 25 برج نوری زیباتر شد
شهروندان محله شهید کاظمی منطقه 19 صاحب زمین چمن مصنوعی نو شدند
کد خبر: 167012 | تاریخ : ۱۳۹۶/۱۲/۲۶ - 17:53
غریبه‌های آشنا در بزنگاه زندگی

غریبه‌های آشنا در بزنگاه زندگی

زندگی سربالایی و سرپایینی‌های بسیاری دارد. در این تلاطم زندگی گاهی انسان‌هایی در جایی که به وجود آنها نیاز پیدا می‌کنیم سر می‌رسند و دست ما را می‌گیرند. کسانی که با وجود آن که غریبه هستند اما از هر آشنایی بیشتر ما را از مشکلات نجات می‌دهند. انسان بودن خصلت این غریبه‌هاست؛ غریبه‌هایی که در کنار آنها هیچگاه احساس غربت نمی‌کنیم.

نوآوران آنلاین- روزنامه ایران نوشت: «گاهی در زندگی با آدم‌هایی رو‌به‌رو می‌شویم که نشان می‌دهند زندگی هنوز زیباست. آدم‌هایی که در یک لحظه از راه می‌رسند، دست شما را می‌گیرند و نجات‌تان می‌دهند. آدم‌هایی که به ما یاد می‌دهند چطور می‌توان با انجام کاری کوچک، لبخندی را هدیه داد و دلی را شاد کرد. آدم‌هایی که مهربان بودن را یاد می‌دهند. در این گزارش با تعدادی از این افراد که مثل فرشته‌ای از راه می‌رسند و مشکل را حل می‌کنند آشنا می‌شویم.

گل‌های مادر

در سوپرمارکت مواد غذایی بودیم که صندوقدار گفت ۱۲ دلار دیگر باید بدهم. ناگهان، متوجه شدم دیگر پولی در جیب ندارم و باید چند تا از خوراکی‌ها را کنار بگذارم. در آن لحظه، یکی از مشتری‌ها اسکناسی ۲۰ دلاری را به سمتم گرفت. به آن مرد گفتم: «لطفاً این کار را نکنید.» او گفت: «اجازه بدهید دلیل این کارم را توضیح بدهم. مادر من به خاطر درمان بیماری سرطان در بیمارستان بستری است. من هر روز به ملاقاتش می‌روم و برایش گل می‌برم. امروز صبح که پیشش بودم، از دستم عصبانی شد و گفت چرا این قدر پول صرف گل خریدن می‌کنم و کارم درست نیست. او گفت اگر می‌توانم کار خیری با این پول هر چند ناچیز بکنم و سعی کنم دل کسی را شاد کنم. پس لطفاً دستم را رد نکنید. اینها گل‌های مادرم هستند. لطفاً او را خوشحال کنید.»

درد سر جاگذاشتن کلید در خانه

وقتی از فروشگاه بیرون آمدم و سراغ ماشینم رفتم، متوجه شدم که کلید ماشین و موبایلم را داخل آن جا گذاشته‌ام. لحظه‌ای مستأصل شدم و نمی‌دانستم باید چه کار کنم. نوجوانی با دوچرخه‌اش از کنارم رد شد و مرا در حالی که با عصبانیت به تایر ماشین لگد می‌زدم دید. او ایستاد و پرسید چه مشکلی پیش آمده و چرا این قدر عصبانی و ناراحت هستم؟ مشکل را برایش توضیح دادم و گفتم: «کلید یدکی در خانه است و حتی اگر بتوانم به همسرم زنگ بزنم، باز هم او نمی‌تواند اینجا بیاید، چون این تنها ماشین ماست.» او موبایلش را به من داد و گفت: «به همسرت زنگ بزن و بگو من می‌آیم تا کلید را تحویل بگیرم. فقط ۱۱ کیلومتر باید رکاب بزنم. نگران نباشید.» یک ساعت بعد، او با کلید یدکی برگشت.

خواستم به او پول بدهم اما خودداری کرد و گفت: «فکر کن کمکم کردی تا ورزش کنم. کار خاصی نکردم.» بعد هم مثل قهرمانان فیلم‌های وسترن در غروب خورشید دور شد و رفت.

همه مهربان بودند

در صف یک فست‌فود ایستاده بودیم. دو آتش‌نشان هم در صف بودند. ناگهان، آژیر ماشین آتش‌نشانی که بیرون مغازه قرار داشت بلند شد و آنها به سرعت رفتند تا به محل حادثه برسند. ناگهان، زن و شوهری که همان لحظه سفارش‌شان را گرفته بودند، غذایشان را به آتش‌نشان‌ها دادند و خودشان دوباره در صف ایستادند تا باز سفارش دهند. صاحب مغازه با دیدن این صحنه جذاب تصمیم گرفت این زن و شوهر را میهمان کند و از آنها پول نگیرد. برای یک لحظه، حال همه مشتری‌های داخل مغازه خوب شد و همه لبخند زدند.

عطر مادر

در فروشگاهی که کار می‌کنم با زنی رو‌به‌رو شدم که بوی آشنایی می‌داد. از او پرسیدم از چه عطری استفاده کرده‌اید و او هم اسم عطر را گفت. با گفتن اسم عطر به خاطرات دوران کودکی و جوانی پرتاب شدم. به یاد کریسمسی افتادم که مادرم از همین عطر به من هدیه داده بود. مادری که حالا دیگر در این جهان نبود. همین خاطرات باعث شد تا به گفت‌و‌گو با آن زن بنشینم و کمی با هم صحبت کنیم. بعد، آن زن خداحافظی کرد و رفت. چند ساعت بعد، او با جعبه‌ای در دست برگشت و آن را به من داد. وقتی در جعبه را باز کردم با یک شیشه از همان عطر معروف رو به رو شدم. نمی‌دانستم چه بگویم. یادم نمی‌آید اول کدام از ما گریه کردیم. هیچ گاه آن روز را فراموش نمی‌کنم.

ماشین عبوری

من و دوستم در جاده‌ای رانندگی می‌کردیم که تصادف کوچکی کرده و گوشه جاده توقف کردیم. ناگهان، ماشینی ایستاد و خانواده‌ای با عجله سراغمان آمدند. آنها ما را به بیمارستان بردند و همان جا منتظر ماندند تا ترخیص شدیم. بعد هم ما را به خانه بردند و برایمان غذا درست کردند و مطمئن شدند حالمان خوب است. بعد که خیالشان راحت شد، خداحافظی کرده و رفتند. موضوع جالب این بود آنها در حال رفتن به تعطیلات بودند و به خاطر ما از خیر سفر گذشتند. تا آخر عمرم، این فرشته‌های آسمانی را فراموش نمی‌کنم.

پرنده‌های نجات

چهارماهه باردار بودم که پزشکان اطلاع دادند قلب جنین نمی‌زند و او دیگر زنده نیست. همان جا فرو ریختم و نابود شدم. زندگی برای من تمام شده بود. نمی‌دانستم چکار کنم. من معلم ابتدایی هستم و سر و کارم با بچه‌هاست. نمی‌دانستم چه جوری باید سر کار برگردم. نمی‌دانستم اصلاً می‌توانم ادامه بدهم یا نه. بعد از یک ماه استراحت در خانه به مدرسه برگشتم. وارد کلاس درس شدم. چراغ‌ها خاموش و کلاس خالی بود. همین که چراغ را روشن کردم، با صد پروانه کاغذی روی سقف روبه‌رو شدم که روی هر کدام جمله‌ای نوشته شده بود: «ما دوستت داریم خانم معلم.» «تسلیم نشو.» «با قدرت جلو برو.» «خدا را فراموش نکن.» و «ادامه بده، زندگی زیباست.». شوکه شده بودم. این دقیقاً همان چیزی بود که نیاز داشتم. بچه‌های کلاس با کمک دانش‌آموزان دیگر این کار را انجام داده بودند. آنها دوباره مرا به زندگی برگرداندند.

نان داغ

روزی قبل از کار به فروشگاهی رفتم و نان پنیری داغ خریدم. آن قدر گرم بود و عطر خوشی داشت که دلم می‌خواست یکدفعه آن را قورت بدهم. همین که پا را از فروشگاه بیرون گذاشتم با پیرمرد کارتن‌خوابی در ایستگاه اتوبوس روبه‌رو شدم که غمگین آنجا نشسته بود. می‌دانستم اگر این نان پنیری گرم را در این روز سرد به او بدهم، خیلی خوشحال می‌شود. به خودم گفتم شاید روزها باشد که خوراکی گرمی نخورده باشد. سراغش رفتم و نان پنیری را با خوشحالی به او دادم. پیرمرد خیلی خوشحال شد و چشم‌هایش برق زد. ناگهان، یک زن مرا صدا زد و نیمی از نان پنیری خودش را بهم داد. او مرا دیده بود و چنین تصمیمی گرفته بود. همان لحظه به خودم گفتم ما آدم‌ها حواسمان به همدیگر هست و مراقب هم هستیم.

لباسی برای مادربزرگ

از مقابل لباس‌فروشی می‌گذشتم که با پیراهنی روبه‌رو شدم که می‌دانستم مادربزرگم عاشقش می‌شود. داخل مغازه شدم تا آن را برای مادربزرگ بخرم، اما متوجه شدم که پولم کافی نیست. به فروشنده گفتم: «می‌توانید این لباس را برایم نگه دارید تا بروم و پول بیاورم؟» مشتری دیگری گفت: «خانم، می‌شود من پول این لباس را پرداخت کنم؟» گفتم: «اصلاً امکان ندارد. چرا باید پول چنین لباسی را بدهید؟» او گفت: «خواهش می‌کنم. می‌دانید، من سه سال تمام بی‌خانمان بودم و در خیابان‌ها می‌خوابیدم. اگر آدم‌های غریبه مهربان دست مرا نمی‌گرفتند و به زندگی برنمی‌گرداندند، معلوم نبود چه بلایی سرم می‌آید. حالا زندگی خودم را دارم. برای همین، تصمیم گرفتم تا جایی که می‌توانم به آدم‌هایی که نمی‌شناسم کمک کنم. پس لطفاً اجازه بدهید.» او پول لباس را پرداخت کرد و با مهربانی مرا در آغوش گرفت. آن زن روح بزرگی داشت. هر روز برای سلامتی‌اش دعا می‌کنم و امیدوارم زندگی خوبی داشته باشد و به آدم‌های غریبه زیادی کمک کند.»

کانال تلگرام

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.