کد خبر : 188156 تاریخ : ۱۳۹۸ چهارشنبه ۵ تير - 14:05
از آرام‌سازی خیابان انقلاب تا معماری ایرانی برج آزادی «معضل سلیقه در معماری و دلایل از بین رفتن معماری ایرانی در سال‌های اخیر بحث گسترده‌ای است. هویتی که معماری ایران در حال حاضر به خود گرفته، هویتی غریبه است. مانند تمام بناهای سنگی رومنی که در شمال شهر دیده می‌شود و این روزها در بناهای جنوب تهران نیز تأثیرگذار بوده است؛ البته این معضل تنها مختص به تهران نیست و در شهرستان‌ها هم دیده می‌شود؛ به گونه‌ای که وقتی در کاشان به سمت باغ فین می‌روید تأثیر مخرب این سبک معماری را می‌بینید.»

نوآوران آنلاین- بخشی از سخنان یک معمار درباره معماری بی‌هویت حال حاضر در ایران.

در ماه‌های گذشته بخش تجسمی ایسنا سلسله گفت‌وگوهایی را درباره زیباسازی بصری شهری با مجسمه‌سازان مختلف انجام داد و در این مصاحبه‌ها راهکارهایی برای از بین رفتن آلودگی بصری شهری ارائه شد؛ چراکه بخشی از آرام‌سازی بصری شهر به قرار دادن آثار هنری متناسب در جای مناسب خود بستگی دارد.

با این حال برخی از هنرمندان معتقدند که تهران یا دیگر کلانشهرهای ایران فضای کافی برای نصب مجسمه و دیگر المان‌های شهری را ندارند و در صورت تحقق این امر، امکان دیده شدن آن‌ها پایین است. 

در کنار مجسمه‌هایی که در کوچه‌ها، میادین و خیابان‌ها نصب می‌شوند، بخش زیادی از آلودگی فضایی شهری به نوع معماری ساختمان‌ها برمی‌گردد. معماری حال حاضر ایران دارای هویتی بی‌نظم است. در گذشته هر شهری در هر دوره‌ای متناسب با شرایط اقلیمی، معماری خاص خود را دارا بوده است ولی با گذشت زمان معماری ایرانی از دست رفته و در حقیقت هر کس در سطح شهر هر چه را که بخواهد می‌سازد.

در همین راستا این بار تصمیم گرفتیم سوژه را با معماران مختلف در میان بگذاریم. در ادامه متن یکی از این گفت‌وگوها را می‌خوانید.

امیرمسعود انوشفر معمار در سال ۹۳ مراحل مطالعاتی پروژه‌ای را برای آرام‌سازی خیابان انقلاب به انجام رساند و توانست در اواخر سال ۹۵ با همکاری مشترک میان یک شرکت معماری و سازمان زیباسازی آن را آغاز کند و تا حدودی نمای بصری خیابان انقلاب را تغییر دهد.  همچنین این پروژه امسال توانست نامزد دریافت جایزه معماری بنیاد آقاخان شود.

در همین راستا در ابتدای گفت‌وگوی خود با این معمار درباره سرنوشت پروژه احیای خیابان انقلاب سوال می‌کنیم. به ایسنا پاسخ می‌دهد: این پروژه فلسفه‌ای داشت، فلسفه آن این بود که سازمان زیباسازی شهر تهران بودجه‌ای را برای جداره‌ها و نماهای شهری در نظر گرفته بود. در این پروژه تنها موردی را که توانستیم به سرانجام برسانیم بحث مشارکت و همکاری با خود مردم بود تا بتوانیم آنها را قانع کنیم که مثلاً ساختمانی که در آن هستند فلان ارزش را دارد و می‌تواند به جاهای خوبی برسد.

او ادامه می‌دهد: در نتیجه کم‌کم با همکاری مردم از بحث ۶۰ سانتی‌متر جداره به خود ساختمان رسیدیم. ادامه این کار باعث شد که در محله تأثیرگذار باشد و مدیریت شهری در کار شرکت کند. بعد از آن وارد بُعد ۶۰۰ متری کار شدیم و به خیابان نوفل لوشاتو رسیدیم. یعنی این پروژه یک تئوری دومینو بود که از یک کار کوچک حرکت کنیم و به احیای یک محله برسیم در عین حال که بودجه خودمان محدود بود.

این معمار با تأکید بر اینکه مشارکت مردم در این پروژه و تحلیل‌گری که خود کارشناسان در آن پیش بردند از نقش مهمی برخوردار بود بیان می‌کند که در نهایت دفتری در خیابان انقلاب برای انجام این پروژه دایر شد تا حضور آن بتواند باعث پیشبرد کار شود.

از او سوال می‌کنیم که این کار در چه بازه زمانی به نتیجه خواهد رسید، می‌گوید: در حال حاضر خیلی از محورهای اصلی شهر تهران مانند خیابان حافظ، لاله زار، جمهوری و… به آرام سازی نیازمند هستند. به همین دلیل این پروژه، کاری درازمدت است. از طرفی یکی دیگر از دغدغه‌های ما این است که پس از اتمام این عملیات چه ضمانتی برای حفظ و نگهداری آن وجود دارد؟ به همین دلیل این کار به یک مکانیزم اداری و مدیریت خوب نیز نیازمند است.

در بخش دیگر این مصاحبه، درباره آلودگی بصری شهری مرتبط با بناهای معماری از او سوال می‌کنیم. او درباره دلیل بی‌هویت بودن معماری حال حاضر کشور و ایجاد آلودگی شهری به واسطه معماری اظهار می‌کند: این بحث موضوعی عمیق درباره وضعیت معماری معاصر ایران است که در حال حاضر دغدغه آن خیلی زیاد است؛ مثلاً در شمال شهر بحث ساخت ساختمان خودش یک معضل است که اکنون به محله‌های دیگر تهران نیز رسیده است. از طرفی نگهداری و حفظ بناهای قدیمی در راستای آرام‌سازی فضای بصری تهران نیز خودش یک بحث جدی است.

انوشفر ادامه می‌دهد: یکی از کارهایی که ما در آرام‌سازی خیابان انقلاب انجام دادیم، این بود که خیلی از صاحبان بناها مایل بودند که جواز بگیرند و ساختمان قدیمی خود را از نو بسازند و ساختمانی مطابق با معماری بی‌هویت حال حاضر ایران بسازند. اصولاً من در چنین پروژه‌هایی دو بار متأسف می‌شوم. اول برای از دست دادن آن بنای تاریخی و بعد برای آن چیزی که جایگزینش می‌شود که خودش یک فاجعه معماری است.

او با بیان اینکه معضل سلیقه در معماری و دلیل از بین رفتن معماری ایرانی در سال‌های اخیر بحث گسترده‌ای است، توضیح می‌دهد: هویتی که معماری ایران در حال حاضر به خود گرفته، هویتی غریبه است. مانند تمام بناهای سنگی رومنی که در شمال شهر دیده می‌شود و در حال حاضر در بناهای جنوب تهران نیز تأثیرگذار بوده است. البته این معضل تنها مختص به تهران نیست و شهرستان‌ها هم دیده می‌شود به گونه‌های که در کاشان وقتی به سمت باغ فین می‌روید تأثیر مخرب این سبک معماری را می‌بینید. حال تمام کار ما برای حل این معضل، حفظ ارزش‌های تاریخی مرکز شهر تهران بود که عمدتاً نیز ۸۰ درصد ساختمان‌ها سابقه بالای ۶۰ سال داشتند و ما ترسمان این بود که اگر به این ساختمان‌ها توجه نکنیم موجب تخریب آن‌ها خواهد شد و در نتیجه مالکان این بناها تراکم جدید خواهند گرفت و معماری مرسوم حال حاضر را ادامه خواهند داد.

این معمار اضافه می‌کند: در حال حاضر وزارت راه و شهرسازی مصوبات زیادی دارد تا بتواند مقداری فضای شهری را آرام‌سازی کند. ولی دغدغه ما این است که حداقل آن میراثی را که داشتیم حفظ کنیم. چون تهران شهر زیبایی بوده است و ما باید آنچه را که باقیمانده نگهداری کنیم. بحث نگهداری میراث معماری گذشته از معماری معاصر جداست.

همچنین از او سوال می‌کنیم تا چه حد و چگونه می‌توانیم معماری ایرانی را در بناهایی که می‌سازیم به صورت معاصر به کار ببریم. پاسخ می‌دهد: معماری ما در هر دوره سبک خاص متفاوتی داشته است. این پروژه به یک برنامه‌ریزی دقیق و عمیق نیاز دارد. درواقع ابتدا باید از آموزش شروع و روی معماری ایرانی مطالعه کرد و آن را شناخت. ولی برای این کار به منابع خوب نیاز داریم که متأسفانه در ایران منابع کمی داریم و بحث شناخت معماری ایرانی در سال‌های اخیر مطرح شده است؛ البته تعدادی از معماران معاصر، قبل از انقلاب کارهایی در این زمینه انجام دادند. ولی متأسفانه بعد از انقلاب به دلیل مسائل جنگ و شتاب‌زدگی در نوسازی این اقدامات متوقف شد.

انوشفر درباره لفظ معماری سنتی بیان می‌کند: امروزه دغدغه خیلی از معماران این است که چرا از معماری گذشته ایرانی خودمان استفاده نمی‌کنیم؟ متأسفانه لفظ سنت تبدیل به یک چیز عقب افتاده شده است. به همین دلیل وقتی که می‌گوییم معماری سنتی یادآور یک فضای مصنوعی همانند قهوه‌خانه سنتی برای ماست نه معماری اصیل ایرانی. شناخت معماری ایرانی به یک پروسه مطالعاتی و آموزش نیاز دارد. همچنین باید از معمارانی که واقعاً به این سبک از معماری شناخت دارند و مطابق با آن کار می‌کنند حمایت شود؛ البته از طرفی معمارانی را داریم که به صورت فرمالیته یک بنایی را تنها برای اینکه بگویند در این حوزه فعال هستند با یکسری المان‌های معماری ایرانی می‌سازند و از آن به عنوان یک نمونه از بنای معماری ایرانی یاد می‌کنند.

او ادامه می‌دهد: البته این تجربه‌ها در دنیا نیز اتفاق افتاده است. به عنوان نمونه در کارهای «تادائو آندو» معمار معاصر ژاپنی می‌توان حس بناهای ژاپنی را درک کرد. در ساخت بناهای برج آزادی یا موزه هنرهای معاصر یک تفکر معماری ایرانی در قالب معماری معاصر وجود دارد. معاصرسازی معماری ایرانی یکی از دغدغه‌های ماست ولی باید روی آن مطالعه کرد.

این معمار اظهار می‌کند در دانشگاه‌ها به معاصرسازی معماری ایرانی توجه نمی‌شود و این بحث جایگاه خیلی کمی را در دانشگاه‌ها دارد؛ چراکه انسان ابتدا باید یک چیزی را بشناسد، از آن الهام بگیرد و سپس وارد آن حوزه شود.

انوشفر در همین راستا ادامه می‌دهد: در حال حاضر در دنیا چه هنر معاصر و چه معماری معاصر بی‌ارتباط با گذشته خود نیست.