کد خبر : 182995 تاریخ : ۱۳۹۷ شنبه ۲۷ بهمن - 14:36
فرقه گرایی؛ گریزگاه انسان معاصر از فرسایشگاه نیهیلیسم و تنهایی فیروز نعیم محبوبی/ مدیر مسؤول

نوآوران آنلاین- اریش فروم، اندیشمند آلمانی  می گوید: " آن چه در جامعه غربی روی داده است، ناپدید شدن گسترده ارزش‌های مشترک و پیوند‌های شخصی و اجتماعی راستین با دیگران است. انسان توده‌ای کنونی، هر چند که جزء جمعیتی است، اما جدا مانده و تنهاست؛ جز شعار‌ها و ایدئولوژی‌هایی که از رسانه های گروهی دریافت می‌کند، هیچ اعتقاد دیگری ندارد تا با دیگران سهیمش کند ".
امروزه این سخن فروم را می توان به تمام ساکنین زمین بسط و تعمیم داد. انسان امروز با نوعی اتمیزه شدن در جامعه روبه‌روست و از این رو جامعه بیشتر شبیه ترکیبی از تکه سنگ‌هایی است که کنار هم چیده شده‌اند؛ یا همان‌طور که فروم معتقد است، جامعه بدل به « غبار بی‌سازمانی از افراد » می‌شود.
انسان امروز در جهانی زندگی می کند که وجه غالب آن نیهلیسم است. توده های از سنت و مذهب بریده و ذره گون شده، دچار یک خلاء معنا و هویت هستند. افراد در حیرانی و یأس حاصل از این تنهایی آزار دهنده، دنبال مأوایی می گردند تا خود را درون گفتمان و جماعتی  معنا ببخشند. از این رو پس از افول فاشیسم و کمونیسم، امروزه عده ای با رجعت دوباره به مذهب، البته در شکل و قالب دفورمه شده مانند عضویت در القاعده و داعش یا گروه های افراطی یهودی و مسیحی و.‌‌.. عده ای با پیوستن به گروه های شیطان پرستی و دگرباشی و... یا تشکیل گروه هایی با رفتارهای نامتعارف و مشمئز کننده جنسی و... یا خفیف تر؛ عده ای با افراط شدید در طرفداری از یک بازیگر سینما یا چهره ورزشی یا تیم فوتبال و... یا عضویت در کلاس یا کانونی عرفانی یا ذن و مراقبه و... سعی در تعریف خود در جماعتی و گفتمانی معنا بخش می کنند تا از این ذره گونی و تنهایی کشنده خود بکاهند.
در این نوع نگاه، انسان اتمیزه شده و تنهای دنیای مدرن برای فرار از این پوچی ویرانگر و آزار دهنده ای که زندگی تکنولوژیک و ماشینی به او تحمیل می کند، به هر چیزی چنگ می زند تا خود را در میان جماعتی همشکل تعریف کرده و برای حیات خود بار ارزشی تولید کند.
این بی معنایی و خلاء حاصل از ذره گونی انسان و نیز  فرار از پوچی و تنهایی و بلاتکلیفی، چنان انسان امروزی را به یأس و بن بست و تکاپو کشانده که به معضلی جدی و لاینحل برای تمامی دولت ها و جوامع بشری مبدل شده است. بی معنایی و فقدان هرگونه ارزش در وجود خود یا اطرافیان یا زندگی روزمره ای که این چنین سپری می شود –  و با همین روند به آینده سرازیر می گردد – گاه رویدادهایی بسیار تلخ، سهمگین و پر هزینه را برای کل بشریت رقم می زند؛ مانند فرقه " داوودیه " تحت رهبری " دیوید کرش " و نیز فرقه " پیپلز تمپل " به رهبری " جیم وارن جونز " که نهایتاً ۷۶ نفر از افراد فرقه داوودیه با هجوم مأموران امنیتی و ارتش آمریکا به آتش کشیده شدند ( سال ۱۹۹۳ ) و با محاصره اعضای فرقه پیپلز تمپل توسط ارتش ایالات متحده در شهر " جونز تاون "،  ۹۱۸ انسان با خوردن سیانور – متعاقب دستور رهبرشان جیم جونز  – خودکشی کرده یا توسط افراد مسلح جونز کشته شدند ( سال ۱۹۷۸ ).
البته القائات فریب کارانه و خود فریبی های این چنین، صرفاً مختص جوامع غربی نیست؛  شایع است در یکی از بیمارستان های روانپزشکی تهران، بخشی به نگهداری مدعیان " امام زمانی " و طرفداران پر و پا قرص آنان اختصاص دارد!
و در یک کلام:
« دور قطورترین درخت شهرتان بگردید و رجز بخوانید تا لحظاتی دیگر با یک حرکت آن را ریشه کن خواهید ساخت... مدعی شوید منجی معهود هر یک از ادیان الهی – یا تمامی آن ها – یا جسمی هستید که روح خداوند در او حلول یافته است... با اطمینان تام پایان عمر جهان یا هر چه که به ذهن تان رسید را پیشگویی کنید... شایع سازید با مغناطیس دستان تان قادرید صعب العلاج ترین بیماری ها را شفا دهید یا....
هرچه بگویید یا ادعا کنید؛ همواره عده ای تنها، افسرده، به هم ریخته، احمق،  یا رند و کاسب پیدا می شوند تا قلباً یا در ظاهر دورتان حلقه زده، اموال و هر لحظه از حیات و بقای شان را نثارتان سازند و ... ».
این است راه گریز انسان معاصر از فرسایشگاه پوچی و تنهایی.