کد خبر : 172329 تاریخ : ۱۳۹۷ دوشنبه ۲۹ مرداد - 15:15
زن متاهل با دوست مجازی اش تا پای ازدواج هم رفت ! بعد از گرفتن دیپلم و پایان خدمت سربازی وارد بازار کار شدم و خیلی زود پیشرفت کردم.

نوآوران آنلاین-در همین سال ها خانواده ام اصرار می کردند هرچه زودتر لباس دامادی بر تن کنم تا از این بلاتکلیفی نجات یابم.

خانواده ام معتقد بودند حالا که در شغل آزاد سرمایه خوبی دارم با دختری ازدواج کنم که از نظر فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در سطح خودمان باشد، اما من با آن ها مخالفت می کردم و معتقد بودم باید با دختری ازدواج کنم که عاشقش باشم.

مدت ها از این ماجرا گذشت تا اینکه حدود یک سال قبل هنگامی که در یکی از شبکه های اجتماعی تلفن همراه مشغول جستجو بودم به طور کاملا اتفاقی با دختر جوانی آشنا شدم و پیامکی برایش ارسال کردم. ابتدا به خاطر سرگرمی با او چت می کردم، اما روزی با دیدن یکی از عکس هایش، گویی قلبم لرزید، به طوری که احساس کردم می توانم با او خوشبخت شوم. این بود که از او خواستم حضوری با یکدیگر ملاقات کنیم. در همان دیدار نخستین، دلباخته «فریده» شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم، اما موضوع را با پدر و مادرم در میان نگذاشتم تا ابتدا شرایط خواستگاری فراهم شود. چند ماه از اولین دیدارمان می گذشت و من به مناسبت ها و بهانه های مختلف هدایای گران قیمتی برای وی می خریدم. بارها چند میلیون تومان پول نقد به او دادم، چرا که فریده عنوان می کرد مبالغی را بدهکار است و خجالت می کشد از پدرش پول بگیرد. من هم که قصد ازدواج با او را داشتم تلاش می کردم تا همه خواسته هایش را برآورده کنم. در این میان هر بار که موضوع خواستگاری را مطرح می کردم با مخالفت فریده روبه رو می شدم. او می گفت پدرم دوست دارد من با پسر یکی از بستگان پدری ام ازدواج کنم و اکنون شرایط مناسبی برای خواستگاری نیست. اما آرام آرام رفتارهای او تغییر کرد، به طوری که دیگر با بی میلی به تماس هایم پاسخ می داد. با خودم فکر کردم نکند کس دیگری وارد زندگی اش شده یا به خواستگاری فامیلش پاسخ مثبت داده است. این بود که چند روز قبل و پس از یک دیدار حضوری او را در مسیر همیشگی اش از خودرو پیاده کردم و سپس مخفیانه به تعقیبش پرداختم. بر خلاف تصورم او تغییر مسیر داد و به آدرس دیگری رفت. وقتی در آن محل پرس و جو کردم تازه فهمیدم که فریده متاهل است و به خاطر اختلاف خانوادگی با همسرش قصد انتقام از او را دارد ...