کد خبر : 171828 تاریخ : ۱۳۹۷ پنج شنبه ۱۸ مرداد - 10:23
دردسرهای بی پایان زن دوم مرد بی وفا بین زمین و آسمان گیر کرده و نمی داند چه کار کند، بلاتکلیف با یک بچه تنها و بی یاور مانده است. می گوید ای کاش فریب همسر نیرنگ بازم را نمی خوردم و زن دوم او نمی شدم.

نوآوران آنلاین-زن پریشان و نگران آینده خود و فرزندش از بی مهری همسر و زندگی توفان زده اش در راهروی دادگاه خانواده می گوید: فکر می کردم با جدایی از شوهر اولم خوشبخت می شوم اما همه این ها خوابی بیش نبود و فقط چند صباحی روی خوشی را دیدم. شوهر اولم دست بزن داشت و خیلی من را اذیت می کرد تا این که کارد به استخوانم رسید و از او جدا شدم.  بعد از طلاق نمی خواستم ازدواج کنم اما با چرب زبانی شوهر دومم فریبش را خوردم و در دام هوس او افتادم. با وجود این که شوهر دومم زن و فرزند داشت اما با هزار وعده و نیرنگ من را خام حرف های پوچش کرد تا راضی شدم زن دوم او شوم. شوهرم به واسطه شغل اش مدام در سفر است و برای همین مدتی با او در شهرهای مختلف زندگی کردم.  بعد از مدتی زندگی در شهرهای غریب همسرم از من خواست به زادگاهم برگردم. شوهرم یک خانه برای من و تنها دخترم اجاره کرد و  به محل کارش برگشت که در یکی از شهرهای شرق کشور بود.  قرار شد هر چند وقت یک بار به ما سر بزند و علاوه بر تامین مخارج زندگی کرایه خانه را پرداخت کند. بعد از گذشت چند ماه دیدم خبری از او نشد و گوشی اش را جواب نمی داد تا این که با تماس های پی در پی بالاخره جواب تلفن ام را داد و به زور کرایه خانه را از او گرفتم. بعد از آن دیگر جواب تلفن ام را نداد و فقط یک پیغام برایم فرستاد که دیگر حاضر نیست با من زندگی کند و از طرفی نمی تواند کرایه خانه ام را بدهد و خودم باید جور زندگی ام را بکشم. با شنیدن این جملات خیلی خشمگین شدم و برای همین به محل کار همسرم رفتم، وقتی با او ملاقات کردم خیلی سرد با من برخورد کرد. اول گفت به خاطر زن اولش نمی تواند به زندگی با من ادامه دهد و باید از هم جدا شویم و حضانت بچه را به جای مهریه به من می دهد. وقتی اصرار من را دید گفت او به خاطر هوس و خوشگذرانی با من ازدواج کرده است و دیگر برایش جذابیتی ندارم. با شنیدن این جملات از کوره در رفتم و با او درگیر شدم و با کلی آه و افسوس به زادگاهم برگشتم. بعد از آن ماجرا از یک طرف صاحب خانه کرایه اش را می خواست و از طرفی مخارج سنگین زندگی امانم را بریده بود، برای همین تصمیم گرفتم به دادگاه خانواده بیایم تا با شکایت از همسر هوس بازم حق و حقوق از دست رفته ام را از او بگیرم.