کد خبر : 170897 تاریخ : ۱۳۹۷ پنج شنبه ۲۸ تير - 14:34
سفر آرش نقشه کثیف مریم را لو داد ؛ وقتی برگشت دید زنش با مردی زن و بچه دار در ارتباط است مادرم همیشه می گفت پسرم عشق های خیابانی هیجاناتی زودگذر است که پایان خوشی ندارد اما ...

نوآوران آنلاین-آرش 30 ساله سر صحبت را باز کرد و گفت: مقصر اصلی خیانت های همسرم خود من هستم چرا که از ابتدا به اختلافات فرهنگی و طبقاتی توجه نکردم و زندگی ام را براساس پایه های لرزان یک دوستی خیابانی بنا کردم. روزی که عاشق «مریم» شدم 18 سالم بود؛ او خواهر دوستم محمد بود. آن روز با شماره تلفن منزل محمد تماس گرفتم که مریم تلفن را پاسخ داد؛ از آن لحظه به بعد دیگر نتوانستم صدای مریم را فراموش کنم. این گونه بود که دوستی من و مریم آغاز شد و ارتباطات تلفنی ما به دیدارهای خیابانی کشید. ملاقات هایمان هر روز بیشتر می شد تا این که موضوع ازدواج با او را در خانه مطرح کردم اما وقتی مادرم در جریان دوستی خیابانی ما قرار گرفت به شدت مخالفت کرد و مرا مورد سرزنش قرار داد. مادرم مرا نصیحت می‌کرد که این ازدواج عاقبتی ندارد اما من در اوج هیجانات روحی دوران جوانی بودم. دوستی من و مریم 2 سال ادامه یافت تا این که مادرم با چشمانی اشک آلود دست از مخالفت برداشت و ما با هم ازدواج کردیم. مریم پدر نداشت و با مادر معتادش زندگی می کرد. تفاوت های فرهنگی ما بسیار بود ولی من توجهی به آن ها نمی کردم. 10 سال از زندگی پر فراز و نشیب ما گذشت و درحالی که صاحب 2 فرزند شده بودیم حادثه ای رخ داد که زندگی ام رو به نابودی رفت اگرچه من به مریم علاقه مند بودم ولی با دیدن آن صحنه ها تازه فهمیدم که چندین سال در خواب غفلت بوده ام. حدود 8 ماه قبل وقتی به یک سفر کاری رفته بودم 2 روز زودتر از موعد مقرر به منزلم بازگشتم. اما با صحنه ای روبه رو شدم که باورش برایم سخت بود. دلم می خواست زمین دهان باز کند و مرا ببلعد. مریم همه عکس های دو نفره ما را از اتاق جمع کرده بود؛ چند هدیه، کاغذهای کادو و کارت های تبریکی که بوی خیانت و بی وفایی می داد روی میز اتاق قرار داشت. آن شب مدتی با هم مشاجره کردیم اما مریم موضوع را توجیه کرد و با ابراز پشیمانی گفت: تو اصلا به من توجه نمی کردی، از محبت هایت بی نصیب بودم و تو تنها مرا برای خانه داری می خواستی! تصمیم گرفتم از او جدا شوم. دیگر به او ظن داشتم تا این که چند روز قبل دوباره با دیدن پیامک های زشت و زننده ای که بین او و آن مرد غریبه رد و بدل شده بود نتوانستم خودم را کنترل کنم تا جایی که به شدت مریم را کتک زدم. مریم با مردی دارای همسر و فرزند است، ارتباط داشت. دنیا روی سرم خراب شد، جواب مادرم را چه می دادم؟