کد خبر : 169577 تاریخ : ۱۳۹۷ چهارشنبه ۲۳ خرداد - 13:00
«مدینه» 17 ساله رفت و جان ٨ نفر را نجات داد! + عکس پیکر دختر ١٧ساله مهابادی پس از اهدای اعضای بدنش به زادگاهش مننقل شد و در میان بدرقه پرشور مردم برای همیشه رهسپار خانه ابدی شد.

نوآوران آنلاین- این دختر قبل از انتقال به مهاباد در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران چند عضو از بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کرد. به گفته مسئولان پیوند این بیمارستان، اعضای بدن مدینه آذری‌پور می‌تواند از مرگ ٨نفر جلوگیری کند.
٢کلیه، کبد، پانکراس، دریچه آئورت و دریچه ریوی اعضایی هستند که به سرپرستی دکتر عباس خدادی مسئول پیوند بیمارستان امام خمینی تهران از بدن این دخترنوجوان خارج شد تا به بیماران در انتظار پیوند زندگی دوباره ببخشد. علت مرگ مغزی مدینه هنوز به درستی مشخص نیست اما آن‌طور که دکتر عباس خدادی می‌گوید، این دختر دچار ضایعه مغزی و کمبود اکسیژن شده و ابتدا به بیمارستانی در اردبیل و سپس با نظر تیم پزشکیبه بیمارستان امام خمینی(ره) تهران اعزام می‌شود که پس از آزمایش‌های لازم ازجمله آزمایش‌های عفونی به‌خصوص روی دریچه‌های قلب Heart مدینه و تأیید سلامت آنها، استفاده از این دریچه‌ها و سایر اعضای بدن این دختر برای پیوند به سایر بیماران نیازمند امکان‌پذیر است، اما دلیل مرگ مغزی این دختر هنوز به درستی مشخص نیست، اما آن‌طور که اقوام نزدیک مدینه می‌گویند، او کاملا اتفاقی در اثر بازی دچار جراحت شده و قبل از رسیدن به بیمارستان بیهوش شده است. پدرومادر مدینه به دلیل شرایط روحی نامناسب امکان صحبت‌کردن درباره این حادثه Incident را نداشتند، اما عموی این دخترنوجوان برای دقایقی که در ادامه می‌خوانید:
مدینه چطور دچار مرگ مغزی شد؟
خیلی ساده و باورنکردنی. او مشغول بازی بوده که ناگهان تعادلش را از دست می‌دهد. با صورت به زمین می‌افتد، اما مثل این‌که در حین سقوط Fall ابتدا روی گردنش فرود می‌آید و همین موضوع باعث آسیب‌دیدگی و جراحت مغزی او می‌شود.
پزشکان به شما چه گفتند؟
من همان روز چهارشنبه هفته قبل که این اتفاق افتاد، از مهاباد به طرف اردبیل حرکت کردم. وقتی به آن‌جا رسیدم، چهره مدینه نشان می‌داد که دیگر امیدی به بازگشت او نیست. دکترها هم کم‌کم ما را آماده این موضوع می‌کردند. بالاخره بعد از دو روز به ما گفتند که مدینه مرگ مغزی شده است.
پدرومادر مدینه خودشان برای اهدای اعضای بدن او داوطلب شدند؟
ماجرا از این قرار بود، که همان روزها در اردبیل من برای نخستین‌بار این موضوع را با برادرم مطرح کردم، اما از حرف‌های من خیلی ناراحت شد و به گریه افتاد. اصلا قبول نکرد. راضی نمی‌شد، اما کم‌کم آرام‌تر شد. من به او گفتم که مدینه رفته ولی می‌شود جان چندنفر دیگر مثل او را نجات داد. بالاخره با صحبت‌های کادردرمانی برادرم راضی شد. حالا مانده بود زن برادرم، از او خیلی می‌ترسیدم، یعنی فکر می‌کردیم که اصلا این درخواست را قبول نکند، اما در کمال تعجب وقتی موضوع را با او مطرح کردیم، خیلی منطقی قبول کرد. آن‌قدر قوی و محکم بود که باورش نمی‌شد. چند دقیقه بعد هم برگه رضایت را امضا کردند و فاطمه به بیمارستان امام خمینی(ره) منتقل شد.
مدینه فرزند چندم خانواده بود؟
بچه اول برادرم بود. برادرم یک پسر کوچک‌تر هم دارد. همه فامیل خیلی این دختر را دوست داشتند. باورش سخت است، اما خوب باید با واقعیت زندگی کرد. برادر من حدود ١٠‌سال است که برای کار در مرغداری به اردبیل رفته بود. با این حال همه مدینه را دوست داشتند، حتی برخی از اقوام هم به دلیل همین علاقه با اهدای اعضای بدن او مخالف بودند، اما به هرحال آن کاری که درست بود، انجام شد و مدینه با رفتنش جان چندنفر را نجات داد.