نوآوران آنلاین- عصر پانزدهم دی ماه 94 به کلانتری هفت چنار خبر رسید درگیری دو همسایه در دوراهی قپان به خون کشیده شده و مرد 32 ساله ای به نام مهدی زخمی و به بیمارستان منتقل شده است.
پلیس  به محل درگیری رفت و با حسین 49 ساله روبه رو شد. وی به پلیس گفت: همیشه سر ریختن زباله مقابل در مغازه ام با همسایه مان درگیر بودم تا اینکه آخرین بار به پسر همسایه اعتراض کردم و در اوج خشم با چوب بیس بال به سرش کوبیدم.
در حالی که تحقیقات پلیسی آغاز شده بود از بیمارستان خبر رسید مهدی به خاطر شکستگی جمجمه مرگ مغزی و اعضای بدنش با رضایت خانواده اش به بیماران نیازمند اهدا شد است. با این ترتیب حسین بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل  اعتراف کرد. 
وی در شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست اصغر عبداللهی و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
در آن جلسه مادر قربانی با اشاره به متهم گفت: این مرد با بی رحمی و با چوب بیسبال به سرم پسرم زد . شدت ضربه به حدی بود که مهدی ساعتی بعد دچار مرگ مغزی شد و و ما 20 عضو از بدنش را به بیماران نیازمند اهدا کردیم. من از خون پسرم گذشت نمی کنم و برای این مرد حکم قصاص می خواهم.
سپس متهم پشت تریبون دفاع ایستاد و گفت: 17 سال مدیر تدارکات پروژه های سینمایی بودم اما به خاطر تعدیل نیرو از محل کارم اخراج شدم. دو سال قبل از این ماجرا بنگاهی را که در طبقه پایین خانه پدری مهدی بود از آنها خریدم و آنجا مشغول به کار شدم. اما مهدی و برادرهایش همیشه آشغال هایشان را مقابل مغازه ام می ریختند. چون وسواسی هستم همیشه از این ماجرا ناراحت بودم و بارها به آنها اعتراض کرده بودم. من به خاطر رفتارهای آنها مجبور بودم هر روز مقابل مغازه ام را بشویم. آخرین بار وقتی دیدم برادر مهدی و دوستش از پنجره اتاقشان زباله ها را مقابل مغازه ام ریختند عصبانی شدم. می خواستم مقابل در خانه شان بروم که مهدی از در خانه بیرون آمد. من به او گلایه کردم اما او به سر خیابان ر فت تا سیگار بخرد. وقتی بازگشت دوباره به او اعتراض کردم که به من ناسزا گفت و با هم درگیر شدیم. من سیلی به صورتش زدم و او هم با دسته جارو مرا کتک زد. همان موقع برادر مهدی که شاهد ماجرا بود سر رسید و آنها با جارو و صندلی به جانم افتادند. آنقدر کتک خورده بودم که سرم گیج می رفت و حال خودم را نمی فهمیدم . به همین خاطر و در دفاع از خودم چوب بیس بالی را که در مغازه ام داشتم برداشتم و به طرف آنها پرت کردم اما چوب بیس بال ناخواسته به سر مهدی برخورد کرد.
وی در پاسخ به سوال قاضی  درباره اینکه چرا در مغازه ات چوب بیسبال نگهداری می داشتی گفت: از چند سال پیش که از همسرم جدا شدم با دختر 20 ساله و پسر 15ساله ام زندگی می کردم. چوب بیس بال را خریده بودم و در مغازه ام نگه می داشتم تا گاهی اوقات با فرزندانم بازی کنم.
در پایان جلسه هیات قضایی وارد شور شد و حسین را به قصاص محکوم کرد. دیروز این حکم در شعبه 24دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد. به این ترتیب این مرد در یک قدمی چوبه دار قرار گرفت.