نوآوران آنلاین- اکنون که به آخرین روز ماه رمضان رسیدهایم، بد نیست روند نتایج چندین نظرسنجی انجام شده در سالهای اخیر را با خودشان و نیز با نتایج پیش از انقلاب مقایسه کنیم.
در پیمایش سال ۱۳۵۳ که از سوی آقایان مجید تهرانیان و علی اسدی انجام شد، در بخش رفتار مذهبی، میزان تقید به فرائض دینی سوال شده است. از جمله پرسیده شده که کدام یک از فرایض خود را انجام میدهید؟ ( مورد روزه ) ۷۹ درصد گفتهاند همیشه و ۱۳ درصد گاهی و ۸ درصد هم هیچ وقت یا واجب نیست را پاسخ دادهاند.
این نتایج برای مناطق شهری کشور به ترتیب ۷۱ و ۱۸ و ۱۱ درصد بوده است. چنان چه رقم روزه گیران را برای تهران حدس بزنیم، کمتر از ۶۵ “همیشه” و ۱۵ درصد “گاهی” نخواهد بود. نکته مهم این است که در آن زمان با توجه به فضای عمومی حکومت، اگر کسی میخواست پاسخ محتاطانه دهد باید میگفت روزه نمیگیرم حتی اگر میگرفت. در نتیجه ۶۵ درصد انجام دهنده همیشگی فریضه روزه، کف روزه گیران بوده است.
نتایج مشابه این پرسش از شهروندان تهرانی طی سالهای اخیر نیز در دست است. یک پرسش یکسان از ۴ نظر سنجی ایسپا در ماه رمضان از سال ۹۴ تا کنون به شرح زیر است:
در روز پرسشگریآیا پاسخگو روزه بوده است یا خیر؟
سال ۹۴ برابر ۵۵ درصد
سال ۹۷ برابر ۴۱ درصد
سال ۹۸ برابر ۳۷ درصد
سال ۹۹ برابر ۴۰ درصد
(سال های ۹۵ و ۹۶ انجام نشده).
اگر چه به نظر میرسد درصد روزهداران در سال ۹۹ بیشتر شده؛ ولی به احتمال فراوان نباید چنین باشد؛ زیرا در سال ۹۹ پرسشگری تلفنی بوده و تجربه قبلی ایسپا نشان داده که استفاده از این شیوه پرسشگری در مورد سوالات خاص که گزینشی تلقی می شوند، حساسیت برانگیز است و موجب محافظه کاری در پاسخها میشود. بر اساس مطالعات مشابه قبلی و مقایسه میان نتایج دو روش تلفنی و حضوری، برآورد میشود که پاسخگویان ۸ تا ۱۰ درصد بیش از واقعیت گفتهاند. از این رو پاسخ سال ۹۹ را باید با احتیاط تلقی کرد و میان ۳۰ تا ۳۲ درصد در نظر گرفت.
از سوی دیگر فراموش نکنیم که پاسخ مردم در مورد اصل این پرسش بر خلاف پیش از انقلاب، حتی در شیوه پرسش گری حضوری نیز تا حدی محافظه کارانه است؛ ولی اهمیت در ارقام مطلق این چهار نظرسنجی نیست، بلکه روند کاهشی ان مهمتر است. طی فقط ۵ سال اخیر از ۵۵ درصد به حداکثر ۳۵( با حداکثر احتیاط به سوی بالا ) رسیده است و این از رقم سال ۵۳ به مراتب کمتر است و مطلقاً قابل مقایسه با سالهای ۵۷ تا ۶۱ نیست. مطالعه من در باره نامگذاری کودکان نشان داد که نقطه اوج انقلاب سال ۶۱ است و طبعاً این درصدها قابل مقایسه با واقعیت روزه گرفتن در سال ۶۱ نیست.
البته این روند کاهشی از همان دهه ۶۰ آغاز شد که در مجموع چندان غیر طبیعی هم نبود. هر شاخصی که به اوج برسد طبعاً زمانی در مسیر افول قرار خواهد گرفت. ولی نکته جالب این است که بر خلاف ادعاهای رایج کاهش این شاخصها در دوران اصلاحات نبود. شاید اگر دوران اصلاحات نبود، فرآیند افول یک دهه زودتر آغاز شده بود. این را از روی تحولات نامگذاری کودکان تهرانی میتوان دریافت. درصد انتخاب نامهای اسلامی کودکان از ۷۶ تا ۸۳ تغییر چندانی نمیکند و حدود ۵۷ تا ۵۹ درصد است. شاخصی که در دهه قبلش روند کاهشی داشت و از حدود ۶۷ درصد به زیر ۵۵ درصد رسیده بود؛ ولی پس از سال ۸۳ این شاخص با افول جدی مواجه شده و در سال ۹۲ به رقم ۴۰ درصد میرسد که پایین ترین رقم در ۷۰ سال گذشته و طبعاً نسبت به همه چند قرن گذشته هست.
قابل ذکر است که از این دادهها نمیتوان نتیجه گرفت که جامعه ایران لزوماً از مذهب دورتر شده است. زیرا فرض دیگری هم قابل آزمون است که تلقی و نوع مذهبی بودن آنان در حال تغییر است. هم چنین میتوان فرض کرد که معنا و دریافت آنان از روزه و دیگر فرایض تغییر کرده است. بنابر این شاید این کاهش را بتوان بیشتر ناشی از روند کاهنده مقبولیت روایت رسمی از دین تلقی کرد.