بانک توسعه تعاون بانک ملی
روزنامه نوآوران - 1403/02/05
شماره 2455 - تاریخ 1403/02/05
آخرین اخبار
تلاش برای ارتقاء همکاری های حداکثری شرکای اجتماعی حوزه سلامت
طرح ساماندهی آسیب‌های اجتماعی در منطقه ۶ تهران با قوت ادامه دارد
تلاش برای بهبود وضعیت ترافیک در پهنه مرکزی تهران
رونمایی از تمثال جدید سردار شهید احمد کاظمی در منطقه ۱۹
زیرگذر بزرگراه خلیج فارس به روستای پلایین با اقدامات ترافیکی ایمن سازی شد
ورودی بناهای تجاری غیر مجاز در منطقه 19 با استقرار نیوجرسی مسدود شد
دریاچه بوستان شقایق منطقه 19مجهز به محل تفریحی و فراغتی می شود
به صدا در آمدن زنگ هفته سلامت در مدارس منطقه ۱۶
شمارش معکوس پایان رفع معارضین مسیر آزاد راه شهید شوشتری در منطقه ۱۵
مرمت و تعویض ۴۵ گاردریل‌ در بزرگراه امام رضا (ع)
کاهش مصرف کیسه‌های پلاستیکی در فروشگاههای زنجیره‌ای شهروند
احیا آسفالت مدرسه شهید ناظم در ناحیه۶
هم اندیشی و اجرایی نمودن تصمیمات لازم به منظور بهبود وضعیت جمع آوری زباله در ناحیه۷
اجرای ۸۰ هزار متر خط کشی محوری در سال ۱۴۰۳ در منطقه ۲۱
زباله گردی در شهر؛ باید از خودمان شروع کنیم...
زباله گردی در شهر؛ باید از خودمان شروع کنیم...
نشست تخصصی مباحث ترافیکی در شمال شرق شهر
تور گردشگری افراد دارای معلولیت
پاکسازی چهره منطقه ۴ از حضور زباله گردها
جمع‌آوری ۵۰۰ کیلو زباله از محوطه ایستگاه‌ها
پروژه بوستان محله جوادیه از مرز پیشرفت ۹۰٪ عبور کرد
تحقق دو برابری اخذ سند برای املاک فاقد سند در بافت فرسوده نسبت به برنامه چهارم توسعه
توجه ویژه مدیریت شهری به حمل و نقل عمومی
پلمب ٤ مرکز غیرمجاز تفکیک و جمع‌آوری پسماند خشک درمنطقه٢ تهران
محلات طرشت و شریف صاحب خانه محیط زیست شدند
برپایی ایستگاه های حال خوب سلامت در معابر منطقه2
آغاز عملیات نرده‌گذاری رفیوژ میانی شهید محلاتی
برگزاری آیین تجلیل از متولیان ورزش زورخانه ای و پهلوانی در منطقه ۱۲
پایانه‌های حمل و نقل عمومی منطقه ۲۲ تجهیز می شوند
جلب مشارکت حداکثری شهروندان در اجرای برنامه های دوستدار محیط زیست در منطقه22
سازه جدید در عمارت منسوب به «فخرالدوله» برچیده شد
موشک «فالکون ۹» یک رکورد جدید را ثبت کرد
حق پخش تلویزیونی سرخابی‌ها را به سرانجام می‌رسانیم/ دریافت ۱۱۰ همت مالیات از ابربدهکاران
توقعات آمریکایی‌ها تمامی ندارد/خوب شدن حال کارگر یعنی خوب شدن حال کشور
بررسی نقش مشارکت قانونی در جرایم گروفروشی
بررسی نقش مشارکت قانونی در جرایم گروفروشی
دغدغه و درخواست شهروندان با ۵۶۴ مصوبه بازدید میدانی محلات پیگیری شد
اجرای عملیات طعمه‌گذاری و لانه‌کوبی درنواحی شش‌گانه منطقه٦ تهران
ارتقاء سطح دانش و اشاعه فرهنگ گیاه‌ پروری بین اقشار مختلف
تجهیز و آغاز فعالیت دبیرخانه کانون های اجتماع محور در منطقه ۲۱
برگزاری ششمین جلسه هم اندیشی دبیرخانه تکریم با مسئولین تکریم ارباب رجوع مناطق ۲۲ گانه در منطقه ۲۱
حال خوش شهروندان منطقه ۴ در هفته سلامت
طرح ارزشمند "کوک چهارم"
ترویج فرهنگ آپارتمان نشینی در محلات منطقه 13
معرفی پروژه مرمت و بهسازی ساختمان شهرداری منطقه۱۳ در دومین نشست احیا گران بافت تاریخی تهران
اقدامات پیشگیرانه برای جلوگیری از وقوع آتش سوزی در اراضی جنگلی سرخه حصار و خجیر
پاکسازی مستمر زمین های بایر و قطعات خالی سطح ناحیه۳
آماده باش عوامل خدمات شهری در منطقه ۵
در روز جهانی زمین پاک رود دره کن از زباله‌ها پاکسازی شد
افزایش ناوگان حمل و نقل اتوبوسرانی در منطقه ۲۲
کاشت یک صد درختچه در بوستان های منطقه 17
هفته سلامت در منطقه ۱۷
کد خبر: 184940 | تاریخ : ۱۳۹۷/۱۲/۲۷ - 14:21
۳۵ سال دلتنگی

۳۵ سال دلتنگی

چشمان مادرهمچنان به راه برگشتن پیکر فرزندی که حدود ۳۵ سال پیش رهسپار جبهه‌ها شده، دوخته شده است.

نوآوران آنلاین- «گلزار داودی» مادر سه شهید دوران دفاع مقدس است که صبوری را با اشک و اشک را با انتظار پیوند داده. او را باید کوه صبر نامید، مادری که سه فرزند رشید خود را رهسپار جبهه‌های جنگ کرد تا "وطن" زنده بماند. او پیکر دو فرزند شهیدش را در آغوش کشیده، اما هنوز هم چشم به راه پیکر یکی از فرزندان شهیدش، شب‌زنده‌داری می‌کند.

«یعقوب، رضا و محمد آذرآبادی حق» فرزندان دلیر این مادر صبورند، فرزندانی که هنوز هم بعد از گذشت ۳۵ سال نامشان بر اوج دلاوری‌ها درخشان و یاد و خاطره‌شان جاویدان است.

پیکر «محمد» در همان دوران مقدس به آغوش مادر رسید، اما دو فرزند دیگر وی «یعقوب و رضا» جزو شهدای مفقود الاثر بودند که پیکر یکی از فرزندانش "یعقوب" بعد از ۳۵ سال چشم‌انتظاری حدود یک ماه پیش رجعت کرد و چشمان مادر را از گریه‌های بی امان چشم‌انتظاری تا حدودی رهاند.

اما اینجا پایان قصه نیست، هنوز هم یکی از فرزندان این مادر صبور، بی‌نشان و ناپیداست و مادر هنوز هم چشمانش به اشک گره خوره و دائم الدعاست تا نشانی از فرزندش «رضا» برسد.

بیش از ۸۰ سال از عمر مادر سپری شده، او از ۳۵ سال پیش چشم انتظار است، اما هنوز هم صبور و آرام؛ می‌گوید فرزندانم را بسیار دوست داشتم، آنان همواره به من و پدرشان احترام می‌گذاشتند و بر دست و پای‌مان بوسه می‌زدند. آنان فرزندان صالح بودند و آرزویشان شهادت بود که الحمدالله به آرزویشان هم رسیدند.

مادر می‌گوید: از نبود فرزندانم غصه می‌خورم، دلتنگ‌شان می‌شوم و هنوز هم در خواب و بیداری وجودشان را در خانه حس می‌کنم، اما فرزندانم به کنار، تمامی زندگی‌مان فدای اسلام و انقلاب. فرزندان من برای تداوم انقلاب و اسلام راه جبهه‌ها را در پیش گرفتند، من نیز با ناراحتی اما با شوق فرزندانم را عازم جبهه‌ها کردم تا پرچم اسلام پابرجا بماند. گویی که خداوند آنها را برای شهادت انتخاب کرده بود، از همان دوران کودکی صالح و با گذشت بودند، در نهایت نیز پای در رکاب جنگ گذاشته و جان خود را نثار راه اسلام کردند.

یعقوب، پسر بزرگمان بود که وارد سپاه شد و به جبهه رفت، محمد نیز بسیجی بود و از همان ابتدا عازم جبهه شد؛ رضا نیز معلم بود و علی‌رغم ممانعت اطرافیان، رضا نیز عازم جبهه شد و سه برادر همزمان در جبهه‌ها جهاد کردند.

محمد، کوچک‌تر از دو برادر دیگر بود که در عملیات والفجر ۴ پیش از دو بردارش شهید شد.

۳۵ سال گوش به زنگ بودیم تا خبری برسد / هنوز هم منتظریم

یعقوب و رضا نیز همرزم بودند که در جزیره مجنون در عملیات خیبر شهید شدند، اما پیکرهایشان سال‌ها مفقودالاثر بوده و هست. جنگ که تمام شد خبری از یعقوب و رضا نبود و ما چشم‌انتظار بودیم، ۳۵ سال را با چشم گریان و منتظر گذراندیم. همین که کسی در می‌زد یا تلفن زنگ می‌خورد، می‌گفتیم نکند خبری از فرزندانمان برسد، وقتی می‌شنیدیم پیکرهای شهدا را می‌آورند، گوش به زنگ می‌شدیم که ما را نیز خبر کنند، اما ۳۵ سال خبری نبود.

بعد از ۳۵ سال، استخوان‌های پسرم یعقوب رسید و دردهایمان قدری تسکین یافت، خداوند تمامی چشم‌انتظاران را مژده وصال داده و از چشم انتظاری برهاند؛ اما هنوز هم منتظر فرزندمان "رضا" هستیم و ان‌شاءالله پیکر او را هم بیاورند و از چشم‌انتظاری‌های چندین ساله رها شویم.

یک هفته پیش از آنکه خبر رجعت پیکر یعقوب را بدهند، بر دلم افتاده بود و احساس عجیبی داشتم. تا اینکه داماد و دخترم عصری به خانه ما آمده‌اند و گفتند: «قرار است از سپاه به دیدارتان بیایند به همین جهت آمده‌ایم دستی به سر روی خانه بکشیم». اما ماجرا این نبود و من به خوبی بازگشت فرزندم را حس می‌کردم. هر چه می‌پرسیدم چیزی نمی‌گفتند، شب را نزد ما ماندند، صبح که شد، شنیدم پیکر چند شهید دفاع مقدس را خواهند آورد. به دامادم گفتم: گویی خبری برایمان خواهند داد. همه شروع به گریه کردند، آری یعقوب به آغوشم بازگشت و درهایم تسکین یافت.

رجعت استخوان‌های یعقوب قدری از آلام قلب‌مان را تسکین داد، اکنون دست به دعاییم که پیکر رضا نیز بازگردد.

یعقوب با وضو و نماز لباس سپاهی را بر تن کرد

یعقوب حین اعزام به جبهه لباس‌های سپاهی را آورد و گفت: «مادرجان نمی‌شود بدون وضو با این لباس‌ها عازم جبهه شد». وضو گرفت و بعد از دو رکعت نماز، دست به دعا شد و گفت: «خدایا توفیق بده با این لباس‌ها در حضور تو روسیاه نشویم و در راه تو خدمت کنیم».

ماجرای اعزام "رضا" که هنوز مفقودالاثر است

رضا نذر کرده بود بعد از اتمام دبیرستان به مناطق دور افتاده جهت خدمت برود، نذرش هم قبول شد و توانست در نقاط دور افتاده بستان آباد خدمت کند؛ اما جنگ که شد تحمل نکرد و قصد عزیمت به جبهه کرد. اهالی محله مانع از رفتن وی به جبهه شدند و گفتند، بگذار دو برادر دیگرت بازگردند بعد تو برو. من هم این صحبت‌ها را با او در میان گذاشتم اما رضا رو به من کرد و گفت: «مادر این امتحانی برای ماست هرکس باید امتحان خود را پس دهد، باید در قیامت پاسخگو باشیم». با شنیدن این سخنان بدنم لرزید و گفتم: هر آنچه صلاح می‌دانی پسرم. اینگونه بود که رضا از مسجد دیگری عازم جبهه شد.

از فرزندانم خواستم مرا نیز در قیامت شفاعت کنند، خدا کند روز قیامت، روسیاه شهدا و ائمه (ع) نشویم.

فرزندانم همواره به دین و شرعیات پایبند بودند / ‏‬ همیشه رزق حلال به فرزندانمان می‌دادیم

فرزندانم مصداق بارز فرزند صالح بوده و همواره به دین و شرعیات پایبند بودند. شیرخواره بودند که به صورتشان نگاه می‌کردم و می‌گفتم: خدایا فرزندانم را از افراد صالح قرار بده تا در راه دین خدمت کنند و الحمدالله در این راه انتخاب شدند.

همیشه رزق حلال به فرزندانمان می‌دادیم. خودشان نیز مراقب بودند و حلال و حرام را به شدت رعایت می‌کردند، بعد از شهادتشان نیز بسیار شنیدم که به دیگران مساعدت کرده و کمک حال برخی فقرا بودند.

پیش از پیروزی انقلاب نیز همواره در مسجد بودند و عزاداری و مداحی می‌کردند و از همان دوران کودکی در مساجد اذان می‌گفتند. آنان با اخلاص پای در جبهه گذاشته و خداوند نیز وجودشان را پذیرفت و به مقام شهادت نائل‌شان کرد.

فرزندانم رفتند تا انقلاب و اسلام پابرجا بماند

فرزندان من و سایر فرزندان این خاک به جبهه‌ها رفتند و شهید شدند تا انقلاب پابرجا مانده و پشت ولایت فقیه خالی نشود، امید است همه به وظایف خود در قبال شهدا عمل کنند و مطیع امر رهبری باشند. جوانان نیز مقام و پیام شهدا را درک کرده و مسئولان طریق شهدا را در پیش بگیرند و به مردم و اسلام خدمت کنند.

«حاج حسن آذرآبادی حق» نیز پدر این سه شهید است. پدر نیز خسته چشم‌انتظاری‌هاست، دیگر بیماری و کهولت سن پدر را گرفتار کرده اما در کنار همسر صبورش، گوش‌هایش به زنگ و چشمانش به در است؛ تا زنگ می‌خورد، بی‌قراری عجیبی در خانه موج می‌زند، پدر از یک سوی و مادر از سوی دیگر پیگیر می‌شوند. که بود؟ کیست؟

هنوز هم چشمان پدر و مادر منتظر رسیدن خبری از رضاست. می‌گویند: پیکر یعقوب که رجعت کرد، قدری از بی قراری‌هایمان کاسته شد اما هنوز هم منتظریم و این انتظار عجیب همواره در چشمانمان جاری است؛ گویی که چیزی را گم کرده‌ایم.

مهری هاشم زاده، خبرنگار ایسنا منطقه آذربایجان‌شرقی.

کانال تلگرام

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.