بانک توسعه تعاون بانک ملی
روزنامه نوآوران - 1403/02/18
شماره 2463 - تاریخ 1403/02/18
آخرین اخبار
هماهنگی برای اجرای طرح توسعه مبتنی بر حمل و نقل همگانی در منطقه 13
اجرای طرح شهردار مدرسه تا برگزاری جشن های روز کارگر و معلم در محلات
مسئولیت شهرداران مدارس تا شعاع ۵۰۰ متری مدرسه
مانور های آموزشی ایمنی مدارس در مقابل زلزله در منطقه ۱۵، آغاز شد
اجرای طرح نوماند در مدارس منطقه ۱۵
برگزاری کلاس آموزشی ۱۳۷ پلاس برای شهروندان در سرای محله سازمان برنامه شمالی
نصب و تعمیر بیش از پنج هزار و ۸۰۰ عدد تجهیزات و المان های ترافیکی در منطقه ۲۱
برگزاری هفتادمین جلسه ملاقات مردمی شهردار منطقه ۴ با شهروندان
۱۰ هزار متر از انهار قدیمی منطقه ۴ جمع آوری و بهسازی شد
نظارت ستادی سازمان بازسی شهرداری تهران از منطقه ۳
اجرای 18 هزار متر خط کشی محوری در معابر منطقه 17
اجرای طرح واکاری فضای سبز دیواره بزرگراه یادگار امام (ره)
رسیدگی شهردار منطقه به مشکلات و درخواست های شهروندان
رنک آمیزی ۱۸ هزار متر طول علائم افقی ترافیکی
استقرار کارگران خدمات شهری در معابر محدوده ناحیه شش منطقه۲۲
لایروبی، پاکسازی ۸ هزار متر طول مسیل کن و قوری چای در منطقه ۲۱
قیمت حبوبات کاهشی می‌شود
اولین رنکینگ رسمی فوتسال جهان/ مردان ایران در رده چهارم، زنان هشتم
فولاد مباركه؛ دارنده كامل‌ترین زنجیره تولید ورق‌های فولادی
فولاد مباركه؛ دارنده كامل‌ترین زنجیره تولید ورق‌های فولادی
فولاد مباركه؛ دارنده كامل‌ترین زنجیره تولید ورق‌های فولادی
اهداف فولاد مباركه در زمینه كاهش حوادث بسیار متعالی است
اهداف فولاد مباركه در زمینه كاهش حوادث بسیار متعالی است
شاخص اقتصادی « آمادگی آینده» (future Readiness Index)
شاخص اقتصادی « آمادگی آینده» (future Readiness Index)
فعالیت ششمین نمایشگاه توانمند‌ی های صادراتی ایران (ایران اکسپو ۲۰۲۴) پایان یافت
فعالیت ششمین نمایشگاه توانمند‌ی های صادراتی ایران (ایران اکسپو ۲۰۲۴) پایان یافت
اولویت شرکت فولاد خوزستان، تامین مواد اولیه از داخل کشور است
اولویت شرکت فولاد خوزستان، تامین مواد اولیه از داخل کشور است
آیا توان فکری انسان، اوت نامبر می شود؟
آیا توان فکری انسان، اوت نامبر می شود؟
آیا توان فکری انسان، اوت نامبر می شود؟
کسب مقام معلم سرآمد در استان اصفهان توسط ۳ نفر از آموزگاران پر تلاش موسسه آموزشی پالایش نفت اصفهان
کسب مقام معلم سرآمد در استان اصفهان توسط ۳ نفر از آموزگاران پر تلاش موسسه آموزشی پالایش نفت اصفهان
سهم 30 درصدی بیمه نامه های درمان در سبد پرتفوی صنعت بیمه
سهم 30 درصدی بیمه نامه های درمان در سبد پرتفوی صنعت بیمه
حضور بیمه ملت، توانگرترین شرکت بیمه کشور در بیست و هشتمین نمایشگاه بین‌المللی انرژی تهران
حضور بیمه ملت، توانگرترین شرکت بیمه کشور در بیست و هشتمین نمایشگاه بین‌المللی انرژی تهران
تسهیلات جدید ترابانک پاسارگاد؛ ارائه طرح "پیش ‌درآمد" با هدف توانمندی‌سازی مالی
تسهیلات جدید ترابانک پاسارگاد؛ ارائه طرح "پیش ‌درآمد" با هدف توانمندی‌سازی مالی
رونمایی از سامانه «ویترین شعبه» در بانک توسعه صادرات ایران
رونمایی از سامانه «ویترین شعبه» در بانک توسعه صادرات ایران
هشتمین مرحله قرعه‌کشی سپرده سبای بانک پارسیان برگزار شد
هشتمین مرحله قرعه‌کشی سپرده سبای بانک پارسیان برگزار شد
حضور فعال بانک سامان در نمایشگاه صنعت پخش ایران
حضور فعال بانک سامان در نمایشگاه صنعت پخش ایران
مهم‌ترین هدف بانک سینا در سال ۱۴۰۳ جذب منابع و افزایش سهم بازار است
مهم‌ترین هدف بانک سینا در سال ۱۴۰۳ جذب منابع و افزایش سهم بازار است
اطلاعیه بانک سرمایه در خصوص قطعی برق شعبه ماهشهر
اطلاعیه بانک سرمایه در خصوص قطعی برق شعبه ماهشهر
شانه به شانه پرچمداران
محمدعلی علومی، نویسنده و طنزپرداز در سن ۶۳ سالگی از دنیا رفت.
مسئولان، کارگزاران حج و جمعی از زائران بیت‌الله الحرام با رهبری دیدار می‌کنند
رنگ آمیزی المان های بوستانی انجام می شود
۴۲ هزار متر مربع روکش مکانیزه و دستی آسفالت در منطقه ۱۶
تقدیر شهردار ناحیه۵ از معلمان مرکز جامع سنجش آموزش توانبخشی و مداخله بهنگام رشدی تربیتی
فضای سبز حاشیه بزرگراه آزادگان در منطقه 19 سبزتر می شود
5 هزار متر از جداول و المان های شهری منطقه 19 در طرح «الگوی خدمت» رنگ آمیزی شد
اجرای عملیات خط‌کشی بلوک عابر پیاده و سرعتکاه در 80 نقطه از معابر منطقه 19
بهره مندی شهروندان منطقه ۱۹ از ۲۳ تور «سلامت گشت» در هفته سلامت
تبدیل پله پل عابر پیاده به رمپ در بزرگراه شهید نجفی رستگار منطقه ۱۵
تشکیل گروه های جدید دوام دانش آموزی و محلات در منطقه ۱۵
برگزاری ۲۵ ویژه برنامه نکوداشت مناسبت های ملی، مذهبی و هنری در منطقه ۲۱
شست و شوی بیش از ۲۰۰ دور مخازن زباله با خودروی مکانیزه و سیستم مجهز به فشار آب در منطقه ۲۱
اجرای طرح نگهداشت شهر با نگاه ۳۶۰ درجه در منطقه۵
جمع آوری تابلوهای غیرمجاز از سطح منطقه۵
طرح ضربتی مبارزه با جانوران موذی در شمال شرق تهران اجرا می شود
کد خبر: 170104 | تاریخ : ۱۳۹۷/۴/۱۰ - 15:15
راحله ایدز داشت به نوزاد بی پدرش شیر نداد و او را فروخت! + جزییات تکاندهنده

راحله ایدز داشت به نوزاد بی پدرش شیر نداد و او را فروخت! + جزییات تکاندهنده

راحله 17 ساله بود که از خانه فرار کرد و حالا ایدز دارد اما بچه هایش سالم هستند.

نوآوران آنلاین-«در خانه زایمان کردم، تنها و خمار بودم. بچه‌م هم از خماری و نبودِ شیرخشک مُرد. حتی پول بیمارستان رفتن هم نداشتم و بند ناف نوزاد رو خودم بریدم. دو روز بود که نخوابیده بودم. وقتی بیدار شدم دیدم که بچه‌م مُرده و شوهرم بچه را دفن کرد.»

«۶ سال پیش با یه مرد رابطه داشتم، با همون رابطه هم مبتلا به HIV و هپاتیت شدم؛ وقتی فهمیدم بیشتر برای بچه تو شِکَمَم ترسیدم» گریه می‌کند، هوای اتاق خَفِه است، زن که گریه ‌می‌کند، هوا گرم‌تر می‌شود.

«مطمئنی که می‌خوای باهاشون حرف بزنی؟دِلِش رو داری؟» «بله.» «یکی هست که شرایط حرف زدن داره، فقط طوری مصاحبه کن که اذیت نشه.» ۳۵ ساله است، با دست‌هایی ترک‌خورده و پوستی تیره، موهایش را از فرق سر باز کرده؛ خاکستری با چند تار سفید و نامرتب، نیم ساعت قبل از ساعت تعیین شده با لباسی محلی در راهروی "خانه خورشید" نشسته است؛ مامن زنان آسیب‌دیده دروازه غار. به محض دیدنم بلند می‌شود و علی‌رغم تلاش برای یک لبخند جمع و جور، اما دندان‌های شکسته و تیره‌اش بیرون می‌زند، دست دراز می‌کنم، اما دست می‌برد به موهایش، دستم را عقب می‌کشم.

در یکی از اتاق‌های خانه خورشید یک میز نسبتا بزرگ با صندلی‌هایی نامرتب چیده شده است که داستان آدم‌های زیادی را نظاره گر بوده؛ بی قضاوت، بدون اینکه کسی مجبور باشد در مورد گذشته‌اش پنهان‌کاری کند یا دروغ بگوید. زن در سمت چپ اتاق نشسته است، دست‌هایش را گره کرده و ناخن های کوتاه و زرد را روی پوست و تَرَک‌ها فشار می‌دهد، پراکنده حرف می‌زند، اما نسبت به اتفاقات رخ داده در زندگی‌اش آگاه است؛ از آن روزها که حرف می‌زند، چیزی در گلوی زن و در قلب Heart اتاق می‌شکند.«اون زمان دروازه‌ غار زندگی می‌کردیم، به خانه خورشید رفت‌وآمد داشتم، در رفت و آمدهایی که به خانه خورشید داشتم، یکی از زنان مراجعه‌کننده این پیشنهاد رو داد که بچه‌م رو بفروشم. اون گفت؛ کسی رو سراغ داره که حاضر میشه در ازای مبلغی بچه‌م رو ازم بخره.»

۶ سال پیش از طریق رابطه جنسی با یک مرد مبتلا به HIV و هپاتیت شد. بیماری را باور نمی‌کند و باردار می‌شود، بعد از بارداری هم مرد قبول نمی‌کند که بچه متعلق به اوست، وضع مالی خوبی هم نداشت که هزینه بیمارستان را بدهد یا هزینه زندگی بچه را تقبل کند. زن اما وقتی پای بچه به میان می‌آید، ایدز HIV و خطراتش را می‌پذیرد و با آگاهی‌هایی که در خانه خورشید به او داده می‌شود، متوجه این موضوع می‌شود که برای نجات جنین از ایدز باید سزارین کند، هزینه سزارین هم نزدیک به ۱.۵ میلیون تومان و بالا بود، او در نهایت قبول می‌کند که از طریق واسطه نوزاد را به خانواده دیگری بدهد.

« مواد مصرف می‌کردم و شیشه، HIV هم داشتم، نمی‌خواستم که بچه‌م به خطر بیفته و به همین خاطر قبول کردم ودر چند مرحله با فردی که واسطه بود و می‌خواست که بچه‌م را به یه خانواده دیگه بده دیدار کردم. ۱۵ روز زودتر از زایمان به بیمارستان امام علی رفتم و سزارین کردم و بچه رو در بیمارستان به اونها تحویل دادم. هر چی هم کادر بیمارستان گفتن که به بچه شیر بدم، قبول نکردم؛ چون می‌دونستم که از طریق شیردهی ممکنه HIV به نوزاد منتقل بشه و به همین خاطر زیر بار نرفتم.

به گفته زن، کادر بیمارستان از بیماری‌اش آگاه نبوده و به همین خاطر دارویی که باید در دو ساعت اول زایمان به نوازد در خطر ابتلا به HIV خورانده شود را پنهانی به او می‌دهد. بعد از آن هم نوزاد را تحویل خانواده خریدار می‌دهد.زن در ازای فروش فرزندش، پنج میلیون تومان دریافت می کند و با آن یخچال و چند تکه لوازم اولیه خانه خریداری می‌کند، مقداری از پول را هم برای پول پیش خانه هزینه می‌کند وباقی پول نیز خرج مواد می‌شود.«بعد از اون بچه‌م روندیدم، دلم براش تنگ می‌شد؛ اما وقتی می‌دیدم اوضاع خودم درست نیست و نمی‌تونم هزینه فرزندم رو بدم از اینکه به سراغش برم پشیمون می‌شدم. دوست نداشتم که بچه‌م موقع هروئین کشیدن من رو ببینه، اگر شرایط مالی خوبی داشتم بچه‌م رو نمی‌فروختم.»

«بعد از مدتی به خانه خورشید رفتم و به خانم ارشد گفتم که جریان به این صورت بوده. شماره تماس واسطه رو به خانه خورشید دادم تابا اون خانواده تماس بگیرن تا بچه رو برای آزمایش ببرن که مشخص بشه HIV گرفته یا نه. خدا را شکر بچه مشکل پیدا نکرده بود. هیچ شناختی ازخانواده‌ای که بچه رو ازم خریدن، نداشتم. فقط می‌دونم که پدرش کارمند و مادرش هم خانه‌دار بود و توانایی نگهداری بچه رو هم داشتن.» زن دلش می‌خواهد توضیح بدهد که برای این کار مجبور بوده است، او بارها تاکید می‌کند که دلش می‌خواسته فرزندش دست کسی باشد که آزار و اذیت نبیند، توسری خور نشود و در یک محیط سالم و آرام تربیت شود،«اگر کنار من بود که حتی هزینه خورد و خوراک شبانه‌روزی‌م رو ندارم باید چه می‌کردم؟ نمی‌خواستم بچه‌م کوچک‌ترین آسیبی از جانب من ببینه.»

او پیش از فروش این نوزاد هم دوبار باردار شده است که هر کدام از این بارداری‌ها سرنوشتی جداگانه داشته است. «ملایری هستم، پدرم سخت‌گیر بود، خانواده‌م، وقتی از خونه میرفتن بیرون تلفن رو پنهان می‌کردن، خیلی بهم سخت می‌گرفتن، ۱۷ ساله بودم که از خونه فرار Escape کردم و به تهران اومدم، شب اول با یه پسری آشنا شدم که مهاجر و افغان بود. خانواده مذهبی‌ای داشت و من رو به خانواده‌ش معرفی کرد. خانواده‌ش هم اصرار کردن که باید بین ما صیغه محرمیت بخونن. به هم محرم شدیم و از اون یه دختر دارم؛ صدف.»

به اسم صدف که می‌رسد، انگشتان دستش را محکم‌تر قفل می‌کند، دختر هفده ساله‌ای که در حال حاضر در بهزیستی نگهداری می‌شود. «به صدف شناسنامه ندادن چون باباش افغان بود، خیلی می‌ترسیدم که چون اسم باباش تو شناسنامه من نیست، دستگیرم کنن، همه من رو می‌ترسوندن، من هم هیچ راهی بلد نبودم، از اینکه برای شناسنامه دخترم اقدام کنم می‌ترسیدم. نمی‌تونستیم عقد دائم کنیم، چون او مجوز حضور در ایران نداشت. حتی تا سازمان اتباع خارجه و سفارت افغان‌ها مراجعه کردیم، اما کار به جایی نرسید. ازش جدا شدم؛ چون من رو آلوده به مواد مخدر Drugs کرده بود، جلوم شیشه می‌کشید، هرزه‌گی می‌کرد.»

بعد از آن او با مردی آشنا می‌شود که بعد از مدتی به قتل Murder می‌رسد، به همین خاطر به او مشکوک می‌شوند و مدتی را در زندان Prisonگذرانده تا رفع اتهام شود. «۳ ماه و ۱۰ روز زندان بودم تا رفع اتهام شد، همون موقع صدف رو سپردن به بهزیستی، بعد که از زندان بیرون اومدم و خواستم دخترم رو در بهزیستی ملاقات کنم، گفتن که از کجا بدونیم که این دختر توئه. گفتن که آزمایش DNA بگیر تا مشخص بشه، با اینکه صدف هشت ساله بود و من رو کامل می‌شناخت. اونها فقط بچه‌م رو از پشت شیشه به من نشون دادن؛ دیگه ندیدمش، الان صدف ۱۸ ساله‌ست. بعد از اون هم باز آلوده به مواد شدم، پیش خودم فکر کردم که اگر منو در این وضعیت ببینه روحیه‌‌ش به هم می‌ریزه، از لحاظ مالی نمی‌تونستم تامینش کنم، دوست نداشتم دچار سرنوشت خودم بشه و ترجیح دادم در بهزیستی بمونه. میخواستم آروم آروم مواد رو کنار بذارم، بعدش هم از طریق بهزیستی پیداش کنم.»

«بعد از کشته‌شدن اون مرد، صیغه یک نفر دیگه شدم، در همون زمان دوباره به مواد رجوع کردم از اون فرد باردار شدم، اما بچه‌م به علت خماری مُرد. در خانه زایمان کردم، تنها بودم، خمار بودم و بچه‌م هم از خماری و نبودِ شیرخشک مُرد. حتی پول بیمارستان رفتن هم نداشتم و بند ناف نوزاد رو خودم بریدم. دو روز بود که نخوابیده بودم. وقتی بیدار شدم دیدم که بچه‌م مُرده و شوهرم بچه را دفن کرد.»

بعد از مرگ نوزادش با مرد دیگری رابطه برقرار می‌کند که در نهایت سرنوشت بارداری سومش به فروش نوزاد ختم می‌شود. «زمانی که خواستم بچه‌م رو بفروشم، بیشتر به آینده‌ش فکر می‌کردم. خودم چندان مهم نبودم. مطمئن بودم که در کنار من آینده درخشانی نداره. از طرفی مردی که با او بودم می‌گفت، باید ثابت کنم که بچه برای اونه. می‌گفت؛ پولی ندارم، برای آزمایش DNA خرج کنم. من می‌خواستم که اون مرد رو نگه دارم، تهدید می‌کرد که ترکم می‌کنه. نمی‌تونستم، دوباره بچه بی‌شناسنامه رو بدون هیچ حمایتی نگه دارم. فکر می‌کردم، اگر اون رو بفروشم آینده بهتری داشته باشه. شب‌های زیادی نخوابیدم. بعد از چهار سال به واسطه‌م زنگ زدم و گفتم که می‌خوام بچه‌م رو ببینم.»

زن در حال حاضر مواد را کنار گذاشته و متادون مصرف می‌کند، در یک خانه در شهر ری زندگی می‌کند و گاهی راه‌پله‌های مردم را تمیز کرده تا درآمدی کسب می‌کند. تحت پوشش بهزیستی هم است که از آن ماهی ۲۰۰ هزار تومان دریافت می‌کند، ماهیانه ۱۰۰ هزار تومان هم از خانه خورشید می‌گیرد، بطور متوسط ماهیانه ۴۰۰ هزار تومان درآمد دارد و وعده غذایی به اسم صبحانه و ناهار ندارد، او تنها یک وعده غذا در روز می‌خورد. امید به زندگی ندارد و افسرده‌است. «چند ماه پیش برای ترک متادون به کمپ رفتم و شب سکته خفیف کردم و زمانی به هوش اومدم که در بیمارستان بودم. مسئول کمپ گفت که چون متادون مصرف می‌کنم و این بیماری را دارم، اگر بخوام اونجا بمونم باید برگه‌ای امضا کنم که اگر اتفاقی افتاد، پای خودم باشه. باید برگه مرگ خودم رو امضا می‌کردم و این کار رو نکردم. نصف بدنم تا چند روز بی‌حس بود و این به دلیل عدم مصرف متادون بود. بعد از اینکه فهمیدم HIV دارم دیگه با هیچ مردی رابطه نداشتم.»

سوالی نمانده است، اما این پا و آن پا می‌کند، صورت همه آدم‌هایی که در اتاق هستند، خیس است، زن اما از فروش بچه‌اش پشیمان نیست، او بارها تاکید می‌کند که اگر معتاد Addicted نبود و فقط فقیر بود، می‌توانست به هر قیمتی بچه‌هایش را حفظ کند. «مواد من رو وادار به هر کاری کرد. اگر مصرف مواد نبود و فقط دچار فقر بودم به هیچ عنوان بچه‌م رو نمی‌فروختم، کسی که مواد مصرف می‌کنه به خاطر مصرف هزار و یک کار انجام می‌ده، من وقتی که مجبور می‌شدم، خود‌فروشی هم می‌کردم. در همون شهرری مردهایی بودن که تازه پاک شده بودن یا مصرف‌کننده بودن که من با همونا هم ارتباط داشتم تا موادم تامین بشه. مواد به من دستور می‌داد که چه کاری رو انجام بدم و چه کاری رو انجام ندم، هیچ اختیاری از خودم نداشتم، وگرنه هیچ کس دلش نمی‌خواد پاره تنش رو به غریبه بده. وقتی این بچه بزرگ بشه و متوجه بشه که اونها پدر و مادر واقعی اون نیستن، یک ضربه روحی بزرگ برای اونه. این فکر من رو اذیت می‌کنه. اگر شرایط مالی خوبی داشته باشم، بچه‌م رو برمی‌گردونم. اگر واقعا سالم بشم، این کارو انجام می‌دم.»

کانال تلگرام

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.