نوآوران آنلاین- اصل موضوع این است که چه به عنوان یک رأیدهنده امیدوار به آقای روحانی، یا یک حامی دولت، یا یک ناظر منتقد یا فارغ از همه اینها به عنوان یک شهروند عادی حتی، حال خوشی نداریم و نگران اوضاع کشوریم. شاید خیلیها این روزها چنین حس و حالی داشته باشند. مشکلات و معضلات، فراوان و پیچیدهاند اما در مقابل، انسجام، اقتدار و توانایی لازم در دستگاههای اجرایی و متولیان مسؤول برای مواجهه مؤثر و کارآمد با مسائل و بحرانهای پیشرو آنچنان که باید دیده نمیشود. نهادها و نیروهای خارج از دولت که به جای خود، حتی عملکرد دولتیان هم در این شرایط فروغ چندانی ندارد. در اینکه به واسطه حضور آقای روحانی و تیم همراهانش طی سالهای اخیر اتفاقات خوبی در کشور افتاده و البته از وقوع بسیاری اتفاقات بد جلوگیری شده شکی نیست، اما به هیچوجه نباید به همین میزان دل خوش بود. صریح و واقع بین باشیم و بپذیریم که آنچه اتفاق افتاده درمجموع نتیجه عملکردی است که از یک تیم متوسط میشود انتظار داشت و با یک تیم متوسط قطعاً این اوضاع به سامان نمیرسد. در آستانه انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم وقتی آقای روحانی علناً انتقادات تندی نسبت به برخی اعضای کابینه و دولت خود (البته بدون ذکر نام) بیان کرد و محافظهکاری و عدم جدیت و جسارت برخی از همراهان خود در دستگاه اجرایی کشور را غیرقابل قبول دانست، امید میرفت در چینش کابینه دوازدهم، اصلاحات و تغییراتی رخ دهد که نتیجه آن پویایی، پاسخکویی، هماهنگی، توانمدی و جسارت هر چه بیشتر تیم مدیریتی و اجرایی دولت باشد، اما متاسفانه تغییر خاصی رخ نداد و ما همچنان با عمکلرد یک تیم متوسط مواجهیم. شیوه برخی مقامات و صاحبان قدرت در مواجهه با مسائل این است که همه چیز را مثبت و قابل قبول و حتی افتخارآمیز قلمداد میکنند و چشم بر معضلات، ناکارآمدیها و شکستها میبندند یا لااقل به رو نمیآورند و طوری وانمود میکنند که انگار اوضاع کشور گل و بلبل است. در واقع شیوهشان توهمآفرینی و پاک کردن صورت مسأله است، اما پدیدهای که اخیراً و با پیچیدهتر شدن شرایط کشور نمود و بروز بیشتری پیدا کرده این است که برخی مقامات و مسؤولان بلندپایه انتقاداتی را مطرح میکنند که چه بسا خودشان مسؤول و مخاطب درجه یک آنند. آقای روحانی هفته گذشته در جمع مدیران ارشد دولتی از سکوت برخی دولتمردان و عدم گفتوگو و طرح مسائل با مردم انتقاد کرد درحالیکه به نظر میرسد بیشترین انتقاد در این زمینه به خود آقای روحانی و شخص رئیسجمهور وارد باشد. روشن است که دولت در اجرای بخشی از اهداف و برنامههایش با محدودیتها و موانعی روبهروست، اما آقای روحانی به عنوان رئیس دولت و نزدیکان او تا چه اندازه از این موانع و محدودیتها با مردم و نخبگان سخن گفتهاند. اینکه گفته شود برای بیان این موانع هم موانعی وجود دارد قانعکننده نیست و به نوعی پیچاندن مخاطبان و مردم است، اما اگر واقعاً امکانی برای حرف زدن نیست پس انتقاد آقای روحانی از سکوت همکارانش در دولت چه وجهی دارد؟ البته در مواردی حرفهایی هم زده می شود اما چیز چندانی از جنس اطلاعات و آگاهی در آن وجود ندارد و فقط ظاهر و ژست حرف زدن است. مثلا اینکه آقای نوبخت به عنوان سخنگوی دولت به مردمی که نگران شرایط اقتصادی کشورند بگوید دلیل افزایش نجومی و افسار گسیخته ارز سیاسی است یعنی چه؟ اساساً اینگونه صحبت کردن یک مقام مسؤول به چه دردی میخورد، چه ابهامی را روشن میکند و چه دغدغه و نگرانی را در وجود مردم از بین میبرد؟
رئیسجمهور در سخنان هفته گذشته خود همچنین از مدیرانی انتقاد کرد که از ترس برخورد و مواجهه برخی مراجع و نهادهای قدرت، دچار سستی و محافظهکاری شدهاند و تصریح کرد که چنین مدیرانی نباید بر مسند قدرت بمانند، اما سوال جدی این است که نتیجه این اظهارات و انتقادات چه بوده و آقای روحانی تاکنون چند مدیر را به این دلایل از کار برکنار کرده است؟
معاون اول رئیسجمهور آقای جهانگیری چندی پیش تصریح کرد که دولت با گروههای سیاسی، تشکلهای صنفی و نخبگان جامعه عملاً ارتباط و تعاملی ندارد و وعده داد که نسبت به اصلاح این نقیصه مهم در دولت اقدام جدی شود، اما کاش امروز و پس از گذشت چند ماه، کسی به این سوال پاسخ می داد که آیا هیچ قدمی در این جهت برداشته شده است؟ آیا در فرآیند تصمیمسازی و تصمیمگیریهای دولت امروز بیشتر از شش ماه پیش از نظرات و دیدگاههای کارشناسی نخبگاه و مراجع تخصصی کشور به شکلی روشمند استفاده میشود؟ ایشان همچنین روز شنبه طی سخنانی با تاکید بر لزوم سپردن امور کشور به نیروهای جوان گفت هیچ بحرانی در کشور وجود ندارد که با تکیه بر جوانان کشور و اعتماد به آنان قابل حل نباشد. البته که حرف زیبا و سخن شایستهای است، اما ای کاش جناب جهانگیری فقط به عنوان یک نمونه در خصوص ماجرای تأسف انگیز معاونت بینالملل سازمان محیط زیست و سرنوشت تلخ به کارگیری مدیری جوان و متخصص در یک حوزه بحران خیز کشور که بازتابی بسیار گسترده هم پیدا کرد و ابعاد آن هنوز روشن نشده است به افکار عمومی و نسل جوان یک توضیح قانعکننده میداد. واقعیت این است که با بیان حرفها و سخنان زیبا نه تنها مشکلی حل نمیشود بلکه دیگر اشتیاقی هم بر نمی انگیزد. جامعه تشنه عمل است. مدیریت ارشد دولت باید بپذیرد که صرف اظهارنظرهای انتقادی و احساسی کارکرد مثبتی ندارد و وقتی با بیعملی همراه باشد و نتیجه محسوسی ایجاد نکند، نه تنها امیدآفرین نیست سهل است موجب سرخوردگی میشود و به نا امیدی و یأس در جامعه دامن میزند. دولت به تغییر رویه و تجدید سازماندهی نیاز دارد.