بانک توسعه تعاون بانک ملی
روزنامه نوآوران - 1403/02/11
شماره 2459 - تاریخ 1403/02/11
آخرین اخبار
رویداد (چادرو) بازار شرکت‌های دانش‌بنیان را گسترش می‌دهد
رویداد (چادرو) بازار شرکت‌های دانش‌بنیان را گسترش می‌دهد
اجرای برنامه های هفته سلامت در محلات ناحیه ۵
مشارکت ۸۰ سازمان مردم نهاد در جشنواره سلامت بوستان لاله
طرح ساماندهی آسیب‌های اجتماعی با جدیت ادامه دارد
پیگیری امور محلات با همدلی، مشارکت مردمی و مردمی سازی بیشتر محقق می شود
شبکه آبرسانی فضای سبز منطقه 19 به مساحت 54 هزار مترمربع توسعه یافت
پاکسازی و تسطیح 14 هکتار از فضا های بی دفاع شهری منطقه 19
افتتاح و بهره برداری از نیروگاه خورشیدی 5 کیلوواتی در منطقه 17
نظارت دقیق بر ایمن‌سازی بوستان‌ها و اماکن عمومی منطقه ۲۲
بهسازی و ایمن‌سازی پل‌های عابر پیاده در منطقه22
شستشو المان های ترافیکی معابر ناحیه دو منطقه۲۲
حضور بیش از ۲۰۰ نفر از سالمندان در رقابت های نشاط سالمندی در منطقه ۲۱
رفع خطر چاله‌های بزرگراهی در ۲۰ نقطه از بزرگراه شهید فهمیده
رقابت جذاب دانش آموزان مدرسه باغچه بان به مناسبت هفته سلامت
آماده سازی بوستان های جنگلی پهناورترین منطقه شهر
فضاهای خاکستری پل های سواره رو منطقه 2نورپردازی شد
۹ هزار متر طول خط کشی در معابر منطقه۲ اجرا شد
اجرای عملیات خط‌کشی بلوک عابر پیاده و سرعتکاه در مقابل پایانه شهید فیاض بخش
ایجاد دسترسی محلی هرندی به مولوی اجرایی شد
معلمان تلاش کنند گره ذهنی دانش آموزان باز شود
رسمی/ تغییر نام استقلال به استقلال خلیج فارس
روابط و تعاملات میان شهرداری ها و بانک شهر به بلوغ رسیده است
روابط و تعاملات میان شهرداری ها و بانک شهر به بلوغ رسیده است
اعطای بیش از 21 هزار فقره تسهیلات قرض الحسنه بانک ملی ایران به متقاضیان
اعطای بیش از 21 هزار فقره تسهیلات قرض الحسنه بانک ملی ایران به متقاضیان
نقش 306 هزارمیلیارد ریالی بانک کشاورزی در تامین گوشت سبد غذایی خانوارها در سال 1402
نقش 306 هزارمیلیارد ریالی بانک کشاورزی در تامین گوشت سبد غذایی خانوارها در سال 1402
پرداخت بیش از ۳۴ هزار فقره تسهیلات اشتغالزایی به معرفی شدگان نهادهای حمایتی در دولت مردمی
پرداخت بیش از ۳۴ هزار فقره تسهیلات اشتغالزایی به معرفی شدگان نهادهای حمایتی در دولت مردمی
تقدیر از بانک مسکن برای پرداخت تسهیلات ساخت / قرارداد ۱۷۲۳ واحد نهضت ملی در بانک مسکن کرمان امضا شد
تقدیر از بانک مسکن برای پرداخت تسهیلات ساخت / قرارداد ۱۷۲۳ واحد نهضت ملی در بانک مسکن کرمان امضا شد
تعاون به عنوان رکن مهم مشارکت مردم، مورد تاکید رهبر معظم انقلاب است
تعاون به عنوان رکن مهم مشارکت مردم، مورد تاکید رهبر معظم انقلاب است
خدمتگزاری به مردم سرلوحه اقدامات بانک توسعه تعاون است
خدمتگزاری به مردم سرلوحه اقدامات بانک توسعه تعاون است
خداحافظی دکتر کورش پرویزیان با بانک پارسیان/ دکتر جواد شکرخواه مدیرعامل بانک پارسیان شد
خداحافظی دکتر کورش پرویزیان با بانک پارسیان/ دکتر جواد شکرخواه مدیرعامل بانک پارسیان شد
دریافت هزار تراکنش حساب، با اینترنت‌بانک تجارت
دریافت هزار تراکنش حساب، با اینترنت‌بانک تجارت
برای بیستمین سال پیاپی بیمه ملت مجوز قبولی اتکایی از داخل را دریافت کرد
برای بیستمین سال پیاپی بیمه ملت مجوز قبولی اتکایی از داخل را دریافت کرد
توضیحات قالیباف درباره نحوه رسیدگی به جداول بودجه در جلسه غیرعلنی مجلس
فولاد خوزستان بزرگ‌ترین صادرکننده فولاد ایران
فولاد خوزستان بزرگ‌ترین صادرکننده فولاد ایران
پوستر نوزدهمین دوره اعطای مدرک به حافظان قرآن کریم رونمایی شد
بازپیرایی فضای سبز و کاشت بیش از 500 اصله درخت در 5 محور منطقه 19
محور شریانی بزرگراه آزادگان در محدوده منطقه 19جان تازه ای گرفت
اجرای طرح «کوچه به کوچه خدمت» در محلات منطقه ۱۹
نظارت های ستادی نواحی منطقه ۱۹ در سال جدید با بازدید از محور ویژه در ناحیه ۲ آغاز شد
اجرای طرح آراستگی"خونه به خونه" درمحدوده نواحی شش‌گانه منطقه ٦ تهران
پاتک شهرداری منطقه٦ تهران برای جلوگیری از حمله سفیدبالک‌ها
پروژه بوستان محله جوادیه از مرز پیشرفت ۹۰٪ عبور کرد
بهره‌گیری از ظرفیت شوراهای در تحقق شعار سال
هوای پاک،مسئول پاسخگو، شهروند مسئول
پاکسازی ۷۰ هزار متر مربع زمین های بایر در منطقه ۲۱
اجرای ۶ هزار و ۲۵۰ مترطول عملیات آبرسانی در منطقه ۲۱
برگزاری همایش پیاده‌روی خانوادگی و رویداد مثبت ۱۰۰ در بوستان بزرگ ولایت
واردات ۱.۸ میلیارد دلاری طلا برای رفع تعهدات ارزی
سیدصالحی: نکونام کار بزرگی کرد/ تیمی موفق می‌شود که میانه زمین را تصاحب کند
ارائه حوزه های چهارگانه همکاری های معدنی ایران و آفریقا
رشد 16.3 درصدی تولید فولاد خام ایران
کد خبر: 167575 | تاریخ : ۱۳۹۷/۱/۲۴ - 12:11
زنی که برای شوهرش زن گرفت و پشیمان شد و...

زنی که برای شوهرش زن گرفت و پشیمان شد و...

زن جوان با مراجعه به مطب پزشک وقتی فهمید دچار بیماری سرطان شده و مهلت چندانی برای ادامه زندگی با شوهر و فرزندانش ندارد، تصمیم گرفت پیش از مرگ برای شوهرش همسری انتخاب کند تا سرپرستی دختر و پسرش را به یک هووی مهربان بسپارد. اما پس از یافتن زنی برای شوهرش سرنوشت، ماجرای شگفت‌انگیزی را برایش رقم زد.

نوآوران آنلاین-زن جوان که به همراه شوهرش پشت در بسته دادگاه خانواده مجتمع صدر به انتظار شروع جلسه محاکمه نشسته با چشمانی اشک‌آلود زیر لب، خودش را به خاطر آوردن هوو برای خودش سرزنش می‌کند و مرد سعی می‌کند همسرش را آرام کند، ولی موفق نمی‌شود.
زن با لحن سرزنش باری به مرد می‌گوید: اگر مرا دوست داشتی پیشنهادم را قبول نمی‌کردی و زن نمی‌گرفتی، حالا باید مهتاب را طلاق بدهی وگرنه روی خوش در زندگی نمی‌بینی.
مرد به اعتراض می‌گوید: من نه تو را طلاق می‌دهم نه مهتاب را. وقتی اصرار می‌کردم که لجبازی نکن و از خواستگاری دست بردار به خرجت نمی‌رفت و پافشاری‌ می‌کردی تا اینکه دو دستی زندگی من و بچه‌هایمان را خراب کردی و حتی در حق همکلاسی‌ات مهتاب و بچه تو راهی‌اش هم ظلم کردی، حالا مرا کشیدی دادگاه که چه شود؟ چند بار به دست و پایت افتادم تا از زن گرفتن برای من بی‌خیال شوی اما تو چه کردی حالا وقت عقب‌نشینی است؟
ریحانه که آرام و قرار ندارد اشک می‌ریزد و می‌خواهد هر چه سریع‌تر وارد دادگاه شود. در همین هنگام منشی شعبه 244 دادگاه خانواده مجتمع صدر نام زن و مرد را می‌خواند و آنها را دعوت به حضور در دادگاه می‌کند.
قاضی بهروز مهاجری در حالی که به اوراق پیش رویش نگاهی می‌اندازد از آنها می‌خواهد تا مشکلشان را شرح دهند. ریحانه 35 ساله با اشاره به پیچ و خم های زندگی‌اش می‌گوید: 14 سال پیش محمد به خواستگاری‌ام آمد. از آنجایی که همکارم بود تا حدودی او را می‌شناختم؛ جوان برازنده و باشخصیتی که در همان برخوردهای اول با خانواده‌ام خودش را در دلشان جا کرد و ازدواج کردیم. چنان خوشبخت بودم که همه فامیل آرزوی چنین زندگی سرشار از شادی ما را داشتند. با به دنیا آمدن دختر و پسرمان خوشبختی‌مان تکمیل شده بود تا اینکه با شنیدن یک خبر دنیا بر سرم خراب شد و مسیر زندگی‌‌ام تغییر کرد. در حدود سه سال پیش دچار یک بیماری شدم و پزشک معالجم پس از چند آزمایش اعلام کرد مبتلا به نوعی سرطان هستم و مهلت زیادی برای ادامه زندگی ندارم.
شنیدن این خبر و دیدن جواب‌های آزمایش‌ها شوکه‌ام کرده بود نمی‌توانستم باور کنم که خوشبختی‌ام به پایان رسیده و لحظات زندگی‌ام مانند ساعت شنی هر ثانیه در حال تمام شدن است.
تا مدتی در خودم فرو رفته بودم و با هیچ کس حرفی نمی‌زدم ولی یک روز به خودم آمدم و گفتم باید کاری کنم تا دختر و پسرم و همسرم که همیشه همدم و مونسم بوده‌اند پس از مرگم آسیب نبینند، به همین خاطر پیشنهاد ازدواج دوم را به همسرم دادم که ای کاش لال می‌شدم و هرگز چنین حرفی نمی‌زدم.
مرد که برافروخته است رو به قاضی می‌گوید: زندگی‌ام را سیاه کرده بود جناب قاضی. بارها از او خواستم دست از رفتارهای بچگانه‌اش بردارد ولی گوشش بدهکار نبود. می‌‌گفت اگر مرا دوست داری باید هر چه می‌گویم گوش کنی ولی هر چه می‌گفتم بی‌فایده بود و مجبورم می‌کرد تا به حرفش گوش کنم و هنوز هم نمی‌توانم ناراحتی‌اش را ببینم ولی ... آن روزها رفتارش تغییر کرده بود در دنیای خودش بود و از همه حلالیت می‌طلبید، زندگی‌مان سرد و بی‌روح شده بود و نمی‌دانستم چه کنم؟
ریحانه ضمن سرزنش خود می‌گوید: درست است آقای قاضی هر روز به محمد اصرار می‌کردم تا در حضور من همسر دومش را انتخاب کند که بعد از مرگم مراقب او و مادر مهربانی برای فرزندانم باشد. شوهرم از رفتارهایم خسته شده بود ولی من مصمم بودم و وظیفه خودم می‌دانستم که به فکر آینده زندگی خانواده و جگرگوشه‌هایم باشم. با اینکه خانواده‌هایمان بشدت با کار من مخالف بودند ولی من در تصمیمم جدی بودم. بین دوست و آشنا و فامیل می‌گشتم تا زن وفاداری برای همسرم و مادر مهربانی برای بچه‌هایم پیدا کنم تا اینکه در یکی از مهمانی‌ها با همکلاسی‌ام مهتاب روبه‌رو شدم.
از آنجا که مهتاب را بخوبی می‌شناختم نور امیدی در دلم تابید. او همانی بود که می‌توانستم خانواده‌ام را به او بسپارم. مهتاب مدیر یک مدرسه بود و با وجود داشتن خواستگارهای بی‌شمار شوهر نکرده بود. رابطه‌ام را با او بیشتر کردم و پس از مدتی برای اقامت در هتل مشهد دو بلیت خریداری کردم و از او خواستم مرا همراهی کند تا به گردش و زیارت برویم. مهتاب که از همه جا بی خبر بود با من به این سفر آمد و با یکی از سخت‌ترین روزهای زندگی‌ام روبه‌رو شدم. برایم آسان نبود دو دستی زندگی‌ام را که لحظه به لحظه برایش زحمت کشیده بودم به دست زن دیگری که قرار بود هوویم شود، بسپارم ولی چاره‌ای نداشتم و به دلیل علاقه زیاد به محمد و عشق به فرزندانم خودم را کنترل کردم و با مهتاب حرف زدم.
ریحانه که با یادآوری خاطرات گذشته غم در چهره‌اش موج میزد، ادامه می‌دهد: در آن شب ماجرای زندگی‌ام و تصمیمی را که داشتم برای مهتاب تعریف کردم و او که نمی‌دانست زنی که می‌خواهد برای همسرش زن دوم انتخاب کند من هستم با چنین تصمیمی بشدت مخالفت کرد و گفت به هیچ عنوان تصمیم درستی نیست و باید به آن زن گفت که چنین کاری نکند وقتی مخالفتش را دیدم ناگهان بغضم ترکید و با گریه و التماس همه ماجرا را برایش تعریف کردم و گفتم زنی که در جست‌وجوی هوویی برای خود است خود من هستم.
باورش نمی‌شد من او را برای همسرم خواستگاری می‌کنم و از پیشنهادم بشدت ناراحت شد ولی وقتی حال و روزم را دید فرصت خواست تا در موردش فکر کند.
محمد حرف‌های ریحانه را قطع می‌کند و می‌گوید: زندگی‌ام را جهنم کرده بود وقتی از سفر آمد و ماجرا را برایم تعریف کرد همه بدنم یخ کرد، برایم آسان نبود که فکر کنم قرار است او را از دست بدهم و پس از سال‌ها زندگی مشترک با زن دیگری ازدواج کنم ولی مخالفتم بی‌فایده بود با اینکه مهتاب دختر برازنده و مهربانی بود راضی نبودم زندگی او را هم خراب کنم ولی از اصرارهای ریحانه عاصی شده بودم، طفلک دختر و پسرمان هم از رفتارهای ما گیج شده بودند و وقتی دیدم راهی ندارم به ناچار تسلیم شدم.
این بار ریحانه ادامه می‌دهد: وقتی جواب مثبت را از هر دویشان گرفتم به تدارک مراسم عقدشان پرداختم. روز ها و شب‌ها ی سختی بود ولی هر روز که می‌گذشت حس می‌کردم به روزهای آخر عمرم نزدیک می‌شوم، سکوت می‌کردم و نمی‌گذاشتم کینه در دلم ریشه کند سرانجام با برگزاری مراسم ازدواج همسرم با مهتاب همه‌مان در کنار هم زندگی جدیدی را شروع کردیم. روزهای خوب و خوشی را کنار هم داشتیم.
گرچه واقعاً دیدن محمد در کنار مهتاب برایم راحت نبود ولی خودم خواسته بودم و نمی‌توانستم زندگی را برای آنها زهر کنم حتی با بچه‌هایم صحبت می‌کردم تا مهتاب را قبول کنند تا اینکه کم کم رابطه‌شان با مهتاب خوب شد. خوشحال بودم که توانسته‌ام همه چیز را سروسامان دهم و خیالم راحت بود که پس از مرگم زندگی خانواده‌ام از هم پاشیده نمی‌‌شود ولی افسوس که سخت اشتباه می‌کردم.
ریحانه ادامه می‌دهد: یک سالی از زندگی مشترک با هوویم گذشت تا اینکه متوجه شدم او باردار شده است، تحمل این واقعیت خیلی برایم سخت بود سعی می‌‌کردم خودم را با کارهایم سرگرم کنم ولی هزار فکر و خیال در سرم بود تا اینکه در ادامه آزمایش‌ها نزد پزشک‌ معالجم رفتم اما او من را به یک پزشک دیگر معرفی کرد. در دلم غوغایی برپا شده بود می‌خواستم بدانم فاصله‌ام تا مرگ چقدر است پزشک متخصص پس از انجام چند آزمایش ‌از من خواست نزدش بروم تا خبر مهمی به من بدهد. با بدنی لرزان راهی مطب دکتر شدم و وقتی نتیجه آزمایش را داد انگار گوش‌هایم نمی‌شنید و شوکه بودم. دکتر چند بار تکرار کرد و گفت: «شما هیچ بیماری خاصی ندارید و مبتلا به بیماری لاعلاجی نیستید آزمایش‌های قبلی به اشتباه سرطان را نشان داده است» . با شنیدن حرف‌های دکتر به جای خوشحالی غمی به دلم نشست. این بار مرد روبه رئیس دادگاه می‌گوید: جناب قاضی از آن پس ریحانه هر روز دعوا و جنجال راه می‌انداخت و به مهتاب بیچاره طعنه می‌زد من هم مجبور شدم به ناچار برای امنیت مهتاب خانه جداگانه‌ای فراهم کنم ولی هرگز وجدانم اجازه نمی‌داد از او جدا شوم، ریحانه باید فکر همه چیز و همه احتمالات را می‌کرد باید احتمال می‌داد اگر زنده بماند تحمل این وضع را خواهد داشت یا نه؟ خودش با اصرار مراسم عروسی ما را تدارک دید و حالا چطور زن بی‌گناه را طلاق بدهم و آواره‌اش کنم. خوشحالم که ریحانه بیماری ندارد و آزمایش‌ها اشتباه بوده ولی نمی‌توانم چشمم را به مهربانی‌های مهتاب ببندم در حالی که منتظر تولد فرزندش هستیم. من نه حاضرم مهتاب را طلاق بدهم و نه از ریحانه جدا شوم ولی او هر لحظه ما را تهدید می‌کند و می‌گوید اگر مهتاب را طلاق ندهم خودش را می‌کشد. آقای قاضی شما بگویید چه کنم؟
ریحانه با چهره‌ای برافروخته در جواب شوهرش می‌گوید: من طاقت این زندگی را ندارم نمی‌توانم آنها را کنار هم ببینم. من اشتباه کرده‌ام و تاوانش هر چه باشد می‌دهم ولی باید بین من و مهتاب یکی را انتخاب کند اگر می‌خواهد با مهتاب باشد باید همه حق و حقوق و مهریه‌ام را بپردازد و طلاقم دهد در غیر این صورت من هم نمی‌توانم حضور هوو را در زندگی‌ام تحمل کنم. قاضی بهروز مهاجری با شنیدن گفته‌های این زوج احساس می‌کند با پرونده عجیبی روبه‌رو است و گرفتن تصمیم درباره این ماجرا هر چند مشکل به نظر می‌رسد ولی پرونده را در دستور کارش قرار می‌دهد تا پس از بررسی‌های لازم، رأی صادر کند. 

کانال تلگرام

ارسال دیدگاه شما

  • دیدگاه های ارسالی، پس از تایید مدیر سایت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشند منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی باشند منتشر نخواهد شد.