نوآوران آنلاین- شاید یکی از مهمترین مسائلی که امروزه از ضروریترین امور اقتصاد کشور محسوب میشود، گفتوگو در ابعاد و حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد؛ گرچه در حوزهای همچون اقتصاد میتوان این گفتوگو را به همه بخشهای مهم آن تعمیم داد، منظور از گفتوگو این نکته نیست که اولویتها را در بخش اقتصاد تعیین کنیم که آیا نیاز است مثلاً در بخش صنعت و یا خدمات و کشاورزی سرمایهگذاری کنیم و یا اینکه باتوجه به فضای جدید تکنولوژی در جهان به عنوان مثال در بخش فناوری اطلاعات سرمایهگذاری کنیم. نه تنها برای ایران بلکه برای هر کشوری میتوان با چند جلسه به جمعبندی رسید که اولویت چیست و منظور از گفتوگو این است که ما به این باور برسیم که چالشهای اقتصاد ایران اولاً مربوط به یکی دو سال اخیر نیست و بلکه مجموع ناکارآمدیهایی است که در حوزههای مختلف وجود دارد و خروجیاش این شده که صندوقهای بازنشستگی و یا اینکه برخی از بانکهای کشور ورشکسته هستند و یا اینکه در بخش خودروسازی موفق نبودهایم و برای اثبات این عدم توفیق همین بس که میزان مصرف سوخت در خودروهای ایرانی قابل مقایسه با خودروهای خارجی نیست. کارشناسان حوزه استاندارد نیز چنین عنوان میکنند که خودروهای ساخت داخل از استانداردهای لازم برخوردار نیست. بحران آب در کشور نیز از جمله دیگر مشکلات اقتصاد است که با آن مواجهایم. همچنین بهرهوری پایین در همه بخشها مشکلی است که اکنون که در برنامه ششم توسعه قرار داریم و مقرر شده بود یک سوم از عدد رشد اقتصادی 8 درصد از راه بهرهوری تامین شود، اما این اتفاق نیفتاده است. به عبارت سادهتر باید گفتوگو کنیم. مسائل اقتصاد ایران مشخص است؛ ناکارآمدی و بهرهوری پایین و بحران بودجه جاری دولت و خصولتیسازی و همچنین بحرانهای زیستمحیطی و کمبود آب و مسائلی از این دست طی سالهای اخیر در اقتصاد ایران به چشم میخورد و راهحلها نیز کموبیش مشخص است.
اگر بخواهیم دستهبندی کنیم اینگونه نیست که راهحلهای بیشماری پیشرو داشته باشیم. راهحلها مشخص است؛ یکی از مهمترین این راهکارها این است که باید گفتوگو کنیم. در مورد این نکته کلیدی که اقتصاد ایران کدام راهحل را باید برای حل مشکل خود انتخاب کند باید عنوان کرد که گفتوگو میان کارشناسان، تصمیم سازان و تصمیم گیرندگان و مجریان تنها راه نجات اقتصاد ایران است.
طی سالهای گذشته این موضوع را به آینده منتقل کردیم، اما زمان زیادی را از دست دادهایم. به عبارت سادهتر ما بخشی از اعتماد کسانی که به برنامههای دولت اعتماد داشتند از دست دادیم وقتی نرخ بیکاری بین مقطع 20 تا 30 سال 24 الی 25 درصد شده و دو برابر میانگین نرخ بیکاری کشور است، میتوان گفت اقتصاد ایران با بحران و زنگ خطری مواجه است. متأسفانه بیکاری اکنون به ابرچالشی تبدیل شده است که باید با اتخاذ سیاستهای مناسب و اقدام به موقع رفع شود. سؤال این است که آیا بازمیتوانیم این بحرانها را برای سالهای دیگر منتقل کنیم؛ وقتی که بخش عمده بازنشستگان کشور و حتی شاغلان کشور دستمزد دریافتیشان کمتر از خط فقر است، می توان تحت عنوان بحرانی جدی در کشور از آن نام برد و این بحرانها باید با راهحلهای اجرایی رفع شوند.
سال 97 نه اینکه آخرین فرصت بلکه یکی از آخرین فرصتهای کشور است که باید به یک راه حل واحد برسیم و برای اینکه به یک راهحل واحد برسیم نیازمند گفتوگو هستیم و طبیعتاً اقتصاد ایران متعلق به تک تک ایرانیهاست و باید راهکار بیابیم که از نرخ بیکاری دو رقمی نجات یابیم و از نرخ سود بانکی 20 درصد رها شویم و از نرخ رشد سرمایهگذاری زیر 10 درصد و نرخ رشد اقتصادی 3 الی 4 درصدی به سمت هدف برنامه اصلی که 8 درصد بود حرکت کنیم. اگر این شاخصها اصلاح نشود، بیشک ما شاخص رفاهی مردم ایران را از دست خواهیم داد؛ در حالیکه گفته میشود که درآمد سرانه سال 95 کشور معادل 70 درصد سال های قبل از انقلاب بوده است طبیعی است باتوجه به ظرفیت اقتصادی ایران و باتوجه به منابع طبیعی و موقعیت جغرافیایی ایران و مزیت گردشگری و ترانزیت کالا و هم مزیت هایی که در بخش نفت و معادن و گاز و پتروشیمی داریم این پذیرفتنی نیست که سطح رفاه کشور به جای اینکه صعودی باشد نزولی گردد. از این رو به نظر می رسد که به اندازه کافی دانش در سطح کارشناسان و دانشگاههای کشور وجود دارد و با این میانگین سطح دانشی که در کشور وجود دارد میتوان به راه حل های مطلوب برای نجات اقتصاد ایران دست یافت.